این فنای فی الله است؟
در کتاب «عارف فی الرحاب القدسیه» تألیف نوهٔ آقا سیّد هاشم حدّاد، ص ۱۸۵ آمده که از استاد کشمیری پرسیدند: کسی به مقام فنا رسیده است؟ جواب دادند: «بله، آقای قاضی و آقا سیّد هاشم حدّاد به فنا رسیدند».
در کتاب دلشده از صفحه ۷۰ به بعد برای این موضوع شواهدی آورده که بیشترش از کتاب روح مجرّد، ص ۶۸ تا ۷۸ بوده که به چند نمونه از آن اشاره میشود:
۱. آقای حدّاد فرمود:
«بسیار شده است که به حمام میرفتم و وقت بیرون آمدن پیراهن را وارونه میپوشیدم.»
۲. یک روز با مینیبوس از کربلا با آقای حدّاد به کاظمین آمدیم و در میان راه شاگرد راننده خواست کرایهها را اخذ کند، پرسید: شما چند نفرید؟ آقای حدّاد گفتند: «پنج نفر»، درحالیکه ما شش نفر بودیم و شاگرد به ایشان گفت: سیّد آخر تو خودت را حساب نمیکنی؟!
۳. به وضوخانه عمومی کاظمین رفتند. آقای حدّاد فرمود: «دیدم من وضو گرفتن را بلد نیستم. با خود گفتم: از این مرد که مشغول وضو گرفتن است بپرسم. همینکه به سراغ او رفتم، خود به خود وضو آمد و دست به آب بردم و وضو گرفتم. آن مرد وضو گیرنده چشمش به من افتاد و گفت: «ای سیّد آب، خداست! وضو، خداست! جایی نیست که خدا نیست!»
* توضیح: بعضی از سالکین الی الله که سالها سلوک کردهاند، این چند قضیه را بهعنوان فنای فی الله از عارفی که سالها اساتید بزرگی در عرفان را درک کرده و خودش سلوک نموده، سؤال نمودند.
ایشان فرمود:
«این نوع قضایا صدها مرتبه برای بنده اتّفاق افتاد و هیچ کدام ربط به مقام فنای فی الله ندارد. یا نویسندهٔ این قضایا مقام فنا را خودش نچشیده، یا میخواهد به چند قضیه، حدّاد را بزرگ کند! و یا …
برچسبها و ربطها بر عارف راه رفته و استاد دیده، پوشیده نیست! در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. گاهی پیری، مریضی، خستگی و بیتوجهی سبب میشود این اتفاقات بیفتد».
فقیر گوید: این نوع مسائل بسیار برای استاد کشمیری در طول ده سال اتّفاق میافتاد، حتی یک بار اشاره به مقام فنا نمیکرد. روزی هنگام صبح به منزل استاد رفتم. ایشان فرمود: «صبح اسم پسر بزرگم را فراموش کردم. از همسرم سؤال کردم ایشان گفت: اسمش سیّد محمود است».