اگر حکومت حضرت، حکومت عدل جهانی است، پس چرا به شهادت میرسد؟
در مورد سؤال فوق میگوییم:
دلیل قطعی یا متواتری بر شهادت حضرت مهدی (عج) در دست نیست. آری، کسانی که قائل به شهادت حضرت شدهاند، به دو دلیل تمسّک کردهاند:
الف) روایات عام که دلالت دارد بر اینکه، تمام امامان به مرگ غیر طبیعی از دنیا خواهند رفت.
از امام حسن علیهالسلام نقل شده است که فرمودند:
«ما منّا الاّ مسموم أو مقتول[۱]: هیچیک از ما امامان نیست؛ جز آنکه مسموم یا شهید میشود.»
ب) روایات خاص که مربوط به شهادت امام زمان (عج) است که مطابق روایتی، زنی به نام سعیده از طایفهٔ «بنی تمیم» ایشان را به شهادت میرساند؛ به این نحو که از بالای بام به هنگامی که حضرت در حال عبور است، سنگی به سوی ایشان پرتاب میکند و با آن، حضرت را به شهادت میرساند. (یزدی حایری، علی، «إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عج)»، بیروت، مؤسّسهٔ الأعلمی، چاپ اوّل، ۱۴۲۲ هـ.ق، ص ۱۹۰.)
ولی در پاسخ میگوییم:
اوّلاً: مسئلهٔ شهادت حضرت مهدی (عج) با روایاتی که دلالت بر اصلاح عموم مردم در عصر ظهور دارد، سازگاری ندارد؛ ثانیاً: روایت عام را که دلالت بر مرگ غیر طبیعی عموم اهلبیت علیهمالسلام دارد، میتوان به مورد امام مهدی (عج) تخصیص زد؛
ثالثاً: روایت شهادت حضرت مهدی (عج) به دست زن تمیمی، از حیث سند، تمام نیست؛
رابعاً: روایاتی وجود دارد که حضرت مهدی (عج) به مرگ طبیعی از دنیا رحلت میکنند؛ از آن جمله است:
کلینی به سندش از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است که فرمودند:
«… چون معرفت و ایمان به حضرتش در دلهای مردم استقرار یافت، مرگ حضرت حجت علیهالسلام فرا میرسد. پس امام حسین علیهالسلام متولّی غسل و کفن و حنوط و دفن ایشان خواهد شد.»[۲]
زهری میگوید:
حضرت مهدی (عج) چهارده سال زندگی میکنند. سپس به مرگ طبیعی، از دنیا رحلت میکنند.[۳]
ارطاه میگوید:
به من خبر رسیده است که حضرت مهدی (عج) چهل سال زندگی میکنند، سپس به مرگ طبیعی در بستر خود میمیرند.[۴]
…………………………………………………………………………
[۱] مجلسی، محمّد باقر، «بحارالانوار»، ج ۲۷، ص ۲۱۷.
[۲] کلینی، محمّد بن یعقوب، «کافی»، ج ۸، ص ۲۰۶.
[۳] متّقی، علی بن حسام الدّین، «البرهان فی علامات مهدی آخرالزّمان»، قم، شرکت رضوان، ۱۳۹۹ هـ.ق.، ص ۱۶۳؛ ابن حمّاد، «الفتن»، ص ۱۰۴.
[۴] متّقی، علی بن حسام الدّین، «البرهان فی علامات مهدی آخرالزّمان»، ص ۱۵۷؛ ابن حمّاد، «الفتن»، ص ۹۹؛ مقدّسی سلمی شافعی، یوسف بن یحیی، «عقد الدرر فی اخبار المنتظر و هو المهدی»، ص ۱۴۷.