وبلاگ

مقام مقرّبین (قُرب)

1. اشاراتی به معانی

مُقرّبین: نزدیکان قُرب: نزدیکی، مجاورت اَقرباء، اَقارب: نزدیکان،‌ نزدیک‌ترها

2. اشاراتی از قرآن

1- لَن یَستَنکِفَ المسیحُ أن یَکون عبداً لِلّه و لا الملائکه المقرّبون: مسیح از این‌که بنده خدا باشد هرگز سرباز نمی‌زند و فرشتگان مقرّب نیز. (نساء:172)

2- والسّابِقون السّابِقون اولئکَ المُقرّبین: پیشتازان پیشتازند آنان نزدیکان (به خداوند) اند. (واقعه:11-10)

3- وجیهاً فی الدنیا و الآخرة و مِن المقرّبون: مسیح پسر مریم در این جهان و جهان واپسین آبرومند و از نزدیک شدگان (به خداوند) است. (آل‌عمران:45)

4- فامّا إن کان مِن المُقرّبین فروحٌ و ریحانٌ و جنت نَعیم: امّا اگر از نزدیکان (درگاه خداوند) باشد پس او را آسایش و روزی و بهشتی پُر نعمت است. (واقعه: 89-88)

5- و مِزاجُه مِن تَسنیم عیناً یَشرَبُ بِها المُقرّبون: (نیکان) می‌نوشند شرابی که مُهر آن مُشک است و آمیخته از چشمه تسنیم بهشت است که مقرّبان از آن می‌نوشند. (مطففین: 28-27)

6- کتابٌ مَرقومٌ یَشهَدُه المقرّبون: (دفتر اعمال ابرار) کارنامه‌ای است نگاشته مقرّبان (درگاه الهی) در آن می‌نگرند. (مطففین:21-20)

3. اشاراتی از احادیث

1- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «اخلاص، عبادت مقرّبان است.» (غررالحکم 1/176)

2- خداوند به موسی علیه‌السلام فرمود: «ای موسی! مقرّبان به چیزی همانند پرهیز از محرّمات به من تقرب نمی‌جویند و من بهشت عدن خود را به آنان می‌بخشم.» (بحارالانوار 67/308)

3- صادق علیه‌السلام: «نزدیک‌ترین حالتی که بنده به پروردگارش تقرّب می‌جوید هنگامی است که در حال سجده است.» (فروع کافی 2/323)

4- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «یا علی! هرگاه مردم به انواع نیکوکاری به خداوند نزدیک شدند تو با عقلت به خداوند نزدیک شو.» (محجه البیضاء 5/29)

5- امام صادق علیه‌السلام: «نزدیک‌ترین مردم به خداوند متواضعان هستند.» (اصول کافی 2/124)

6- امام صادق علیه‌السلام: «نزدیک‌ترین حال بنده به خدا هنگامی است که شکمش تهی باشد.» (وسائل 16/405)

7- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «با اندکی از آنچه خداوند به شما عطا فرموده است به‌سوی او تقرّب بجویید که خداوند در مقابل آن، بسیار عوض آن را به شما می‌دهد.» (مدینه البلاغه 2/479)

8- خداوند در حدیث قدسی: «هر یک از بندگانم یک وجب به من نزدیک شود من به‌اندازه یک گام به او نزدیک می‌شوم.» (فتوحات 1/192)

9- پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «به‌سوی خداوند سبحان با رغبت به آنچه در پیشگاه اوست تقرّب بجویید که خدا بیشتر از آنچه میل داشته‌ای به تو منزلت می‌دهد.» (آثار الصادقین 17/366)

10- امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «بدان آنچه تو را به خدا نزدیک می‌گرداند از دوزخ به دور می‌کند.»‌ (نهج‌البلاغه نامه 76)

4. نکته‌ها

* قُرب و بُعد سالک در چیست؟ بُعد انسان به حق سبب آن شد که از او دور افتاده باشد. چون حق با تجلّی،‌ ممکنات را به ظهور می‌رساند از آنجا به خاطر اختلاف استعدادها، قُرب و بُعد و کم و زیاد پدیدار شد. پس هر که ظهورش بیشتر، قُرب او بیشتر شد. نزدیک،­ آن کس است که وقتی نور وجود حق، تجلّی کرد قابلیّت او بیشتر بود. دور، آن کس است که به خاطر عدم قابلیّت، نور وجود (حق) به او کم رسید.

اگر حق، نوری از نور خود به حسب استعداد ذاتی به تو برساند، تو را از هستی مجازی خود محو کرده و به قرب خود رساند. (سویدای دل ص 80 از نگارنده)

* مقرّبین، گروهی هستند که برای قرب به خداوند، او را پرستش می‌کنند. منظور از نزدیکی به خدا ممکن است نزدیکی به حسب مرتبه و کمال باشد به این معنی که چون واجب‌الوجود، از جمیع جهات کامل بوده و ممکن‌الوجود از جمیع جهات ناقص است هنگامی‌که بنده‌ای در رفع نقایص خود سعی کند از نظر معنوی به خدا نزدیک می‌شود. ممکن است منظور از نزدیکی از نظر محبّت و ارتباط باشد. (اخلاق ص 45)

هرچه اسباب ارتباط و وصل سرعتش بیشتر باشد نزدیک‌تر می‌شود. هرچه اسباب ازدیاد دوستی بیشتر گردد مُحبّ نزدیک و مجاورت محبوب باشد عالم قُرب است و این افراد از مقرّبین شمرده می‌شوند.

* بدان که هرچه در نفس انسانی انیّت و خودبینی بیشتر باشد از مقام قرب دورتر است و هرچه نفس رذایلش کمتر و مسائل نفسانیّت مغلوب و مقهور باشد به همان اندازه نزدیک‌تر است.

چون در حجاب‌ها، سنگین‌تر و ضخیم‌تر از انانیّت و عُجب نیست و این مهجوری، سبب بُعد و دوری می‌گردد. لذا مقرّبین که برایشان فتح باطنی گردیده، خرق این حجاب را کردند و از عالم معنی باب شهود برایشان گشاده گردید.

* روایت قُرب نوافل را که مرحوم کلینی در کتاب کافی 4/53 نقل کرده همه علمای اخلاق و عرفان بدان تمسّک جستند و دانستن آن برای سالکین الی الله ضروری است که خداوند می‌فرماید: «بنده به‌وسیله نوافل به من تقرّب می‌جوید تا این‌که دوستش می‌دارم. چون دوستش داشتم گوشش می‌شوم که به آن می‌شنود و چشمش می‌شوم که به آن می‌بیند و زبانش می‌شوم که به آن نطق می‌کند و دستش می‌شوم که به آن کار می‌کند. اگر بنده مرا بخواند اجابتش می‌کنم و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می‌کنم.»

مرحوم شیخ بهایی نوافل را، اعمال غیر واجبه می‌داند که برای رضای خدا آورده می‌شود امّا تخصیص آن به نوافل نماز، بعداً متعارف شده است. (چهل حدیث ص 584)

* جزء مسلّمات است که کسی با تنبلی و سستی و کاهلی به مقام مُقرّبین نخواهد رسید و این‌که بعضی‌ها به این مصرع شعر حافظ تمسّک جستند: «قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند» این ناصواب است بلکه به این مصرع تمسّک بجویید: «قومی به جدّ و جهد گرفتند وصل دوست» این صواب است.

* فرموده‌اند نماز، معراج قُرب ربوبی است؛ این صحیح است ولیکن چند نفر در نمازشان حضور دارند و عبودیّت را دقیقاً می‌پیمایند که پلّه‌های قرب را یکی پس از دیگری طی کرده به جایگاه مقرّبین رسیده‌اند؟! حقیقت نماز، وصول به مقام قُرب و حضور است امّا شرایط باید جمع باشد تا به این مقام رسید.

* جای شکّی نیست که از لوازم رسیدن به قُرب طهارت باطنی است، یعنی سالک باید شستشوی قلب کند و کدورت و غبارهای نفسانی را پاک و محو نماید و طاهر باشد و تطهیر کند تا او را به پیشگاه ربوبی راه دهند.

تا وقتی‌که نجاسات باطنیِ صفحه دل،‌ با توبه نصوح و آب انابه شسته نشود طیِّ طریق، مشکل باشد.

* یکی از موانع مقرّب شدن، خطورت منفی و اوهام فاسده است که دارنده این‌ها باید در مقام ازاله برآید. وسوسه فکری و آرزوهایی که در ذهن پرورده می‌شود و جنبه حقّی و رحمانی ندارد نزدیک را دور کرده و دور را دورتر می‌نماید.

* حضرت موسی علیه‌السلام به خداوند عرضه داشت: من قُرب تو را می‌خواهم. فرمود: «قُرب من از برای کسی است که بیدار باشد در شب قدر.» (آداب الصلاة ص 333) پس معلوم می‌شود بیداری در لیلة القدر یکی از اسباب رسیدن به قرب است.

* بدان ای عزیز! که قُرب جسمانی گرچه از نظر ظاهری نورانیّتی خواهد شد امّا تام و کامل نیست. چه آن‌که صحابه پیامبر صلی‌الله علیه و آله سال‌های متمادی با جنابش بودند و نزدیکی مطلق داشتند و در جنگ و نماز و سر سفره و خویشی و… با حضرتش داشتند، امّا چون باطن اینان تطهیر واقعی از رذایل نشده بود بعد از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بعضی کافر، بعضی مرتدّ و اندکی بسیار ناچیز ثابت‌قدم ماندند. پس قُرب ظاهری و جسمانی علّت تامّه نیست.

* از عارفی نقل کردند که گفت: در حالت کشف به مقام قُرب رسیدم، گفتند: بخواه، گفتم: مرا خواست نیست. هم تو از بهر ما بخواه. گفتند: بخواه،‌ گفتم: تو را خواهم بس، گفتند: تا در وجودت ذرّه‌ای از خودت است، این خواست محال است، وقتی می‌خواهی نزد ما بیایی خودت را به کلّی رها کن بعد بیا. (تذکره الاولیاء 1/149)

* یکی از عللی که برای رسیدن به پیشگاه حضرت حق اقتضا می‌کند رعایت ادب حضور قُرب است. چنان‌که خاکساران و متواضعان واقعی، ظاهر و باطنشان کمال ادب را رعایت می‌کند، مسافر الی الله هم باید شرط آداب مجلس قُرب را دارنده باشد و الّا کسی که هراس و فروتنی ندارد و قلبش خاشع نیست او را به سراپرده مجلس مقرّبان راه نمی‌دهند.

* امام سجاد علیه‌السلام در مناجات محبّین به خداوند چنین می‌گوید: «معبود من! کیست آن‌که چشید شیرینی دوستی‌ات را پس خواست غیر تو دیگری را! و کیست آن‌که خو گرفت به قُرب تو پس جُست از تو روی گردانی را! خدای من! پس قرار ده ما را از آنان که برگزیدی آنان را برای قُربت و دوستی‌ات و ناب کردی آنان را برای مودّت و محبّتت.

از تو درخواست می‌کنم دوستی‌ات را و دوستی آن را که دوست می‌دارد تو را،‌ و دوستی هر کاری را که برساند مرا به‌سوی نزدیکی‌ات.» (مفاتیح‌الجنان ص 247) و در مناجات العارفین عرضه می‌دارد: «چه خوش است مزّه دوستی‌ات و چه گواراست نوشیدن (مقام) قُربت.» (همان ص 252)

* خداوند در حدیث قدسی به یکی از پیامبرانش وحی کرد: «قسم به عزّت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم! بدون شک امید هر کسی را که به غیر من امیدوار شود حتماً قطع می‌کنم و بدون تردید لباس خواری در میان مردم به او می‌پوشانم و حتماً او را از قُرب خود کنار می‌زنم.» (المراقبات ص 235)

از این حدیث قدسی استفاده می‌شود که درجات تقرّب، کم و زیاد دارد. احتمال دارد کسی در بُرهه‌ای از زمان به ترقیّاتی از نزدیکی برسد ولی بعداً به خاطر مسئله‌ای تنزّل و هبوط کند. چنان‌که بلعم باعورا از مقامش هبوط کرد.

دوّم آن‌که امید و رجا در ارتفاع و صعود به مقام مُقرّبین موضوعی لازم و حتمی است. پس آن‌که امید به غیر حق بندد و فکرش به دیگری و اسباب باشد، امید واقعی‌اش قطع گردیده و لباس خواری به تن کرده و از همه مهم‌تر از قُرب الهی کنار زده می‌شود.

* در نیایش 8 صحیفه سجادیّه چنین می‌گوید: «اینک دست انابت به‌سوی تو برداشته و از روی اخلاص به درگاه تو توبه می‌کند و با دلی پاک در مقام قُرب تو ایستاده است و با آوازی نجوا گونه با تو راز می‌گوید.»

و در نیایش 30 گوید: «آنچه از خواسته دنیوی نصیب من ساخته‌ای و به من عطا کرده‌ای وسیله‌ای ساز برای رسیدن به آستان عزّ خود و پیوستن من به مقام قُرب خود.»

«خدایا! به خواستارانِ مقام قُرب خود نزدیک هستی.» (نیایش 45) «خدایا! مرا سرپرستی فرما به آنچه به آن سرپرستی می‌فرمایی کسانی را که تو را اطاعت نموده و نزد تو دارای قُرب و منزلت هستند.» (نیایش 47)

* بدان ای عزیز! قُرب به حق، حسّی نیست تا به مکانی خاص احتیاج باشد یا عضوی و آلتی واسطه باشد. حق‌تعالی منزّه از جسمانیّات و مکان است. خداوند در سوره ق آیه 16 فرمود: «ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» یا در سوره بقره آیه 186 فرمود: «چون بندگانم درباره من از تو پرسند پس من به ایشان نزدیکم.» در این نزدیکی، نوعی استعاره برای تقریب ذهن است چه آن‌که همه عوالم، محضر حق است و قُرب و بُعد عوالم برای او فرقی ندارد. بله احاطه او در تمام سلسله عوالم از ازل تا ابد، احاطه قیّومی است و اگر این را قائل نشویم لازمه‌اش این است که به نوعی تحدید و یا تشبیه شدن دچار می‌گردیم. هر چیزی را شما در نظر بگیرید علم و قدرت و حیات و قیّومیّتِ… خداوند در آنجا هست و مصنوع، دست‌پرورده صانع است و همه حضور دارند و قریب هستند.

شما وقتی خداوند را می‌خوانید خواه آهسته و یا با صدای بلند فرقی ندارد؛ بلکه این مربوط می‌شود به معرفت گوینده که چطور حق را می‌پرستد و از نظر کشف و شهود به چه مقامی از مقامات توحیدی رسیده باشد.

* سالک برای آن‌که به مقام قُرب برسد باید در سیر الی الله و طیّ منازل و مراحل، دقّت کند که چه چیزی موجب قرب می‌شود و همان‌ها را بیاورد. چون بسیاری از اعمال روزمرّه، کارهایی است که یا مباح‌اند و یا مکروه و یا مستحب و هر کدام به قصد و نیّتی آورده می‌شود.

امّا آن‌که حلال یا حرام است جای شکّی نیست که به وظیفه عمل می‌کند و موجب قُرب هم می‌شود امّا در کیفیّت اعمال از کوچک و بزرگ، از قلبی و جوارحی، متوجّه باشد که کدام عملی در سرعت بخشیدن تأثیر به سزایی دارد و همان را انجام دهد. مثل حدیث قُرب نوافل و…

بعضی قُرب فرایض را محو مطلق شمرده و قُرب نوافل را فنای اسمائی دانسته‌اند و یا قُرب فرائض را فنای ذاتی دانسته‌اند. این‌ها انظار بزرگان است که گفته‌اند؛ امّا دیدگاه ابتدایی ما، همان است که گفته‌ایم: کیفیت اعمال مهم است، هر عملی باشد و بنگرد که کدام از آن‌ها موجبات قُرب حضرت محبوب است و همان را بیاورد.

* اگر کسی حقیقتاً به مقام قُرب رسید فکرش مستغرق در محبوب و معبود است و از حظوظ نفسانیّه نجات پیدا کرده بلکه آنچه ضرورت اقتضا کند و حق دستور فرموده را آورد. پس جوارحش تابع متبوع می‌شود یعنی استیلای محبّت حق بر ظاهر و باطن بنده هویدا گردد، پس مستغرق گردد و حالت محو مطلق به او دست می‌دهد به طوری که اغیار از نظرش غایب شوند؛ آنگاه ظهور حق در او تجلّی کند و حدیث قُرب نوافل که حق فرمود، من له منزله چشم و گوش و زبان و دستش می‌شوم، در او محقق می‌شود.

* گوییم اگر کسی به مقام مُقرّبین رسید یعنی به فعلیّت تامّه رسید،‌ دیگر نیّات و مقاصد مختلفه رخت برمی‌بندد و عبادت به‌عنوان این‌که حق سزاوار پرستش است و یا به‌عنوان محبّت یا شاکر منعم می‌شود، انجام می‌گیرد.

دیگر نماز به‌عنوان عادت انجام نمی‌گیرد و ریا رخت برمی‌بندد و رغبت در انجام آن به کمال می‌رسد و به‌عبارت‌دیگر عبادت با طرب و نشاط انجام می‌گیرد و این حالت ملکه می‌شود و به فعلیّت تامّه می‌رسد.

* «در این کتاب (قرآن) از موسی یاد کن، زیرا که او مخلَص و فرستاده‌ای پیامبر بود و از جانب راست کوه طور او را ندا دادیم و در حالی که با وی راز گفتیم او را به خود نزدیک ساختیم.» (مریم 52-51)

چون خداوند موسی را کلیم خود قرار داد و خلعت قُرب و راز به اندام او پوشاند او را در بساط قُرب خود آورد و صدای حقّ را می‌شنید که نزدیکی به حضور مطلق موسی در نزد حق بود. این تجلّی و لطف از حضرت حق و غیب نسبت به جناب موسی شده بود که کلمه «قَرّبناه»: «او را به خود نزدیک ساختیم» را خداوند در قرآن استعمال کرد که دالّ بر این است که استیلای حق بر ظاهر و باطن و احاطه قیومی بر تمام وجود موسی بوده است و به فعلیّت تامّه رسیده و مستغرق در حضرت حق شده بود.

* در مناجات شعبانیه آمده است که می‌گوید: «خدایا! قلبی عطایم کن که شوقش او را به تو نزدیک سازد و زبانی که صدقش به سویت بالا آید و (نظراً یُقَرَّبهُ منک حقّه) و نظری که حقّش موجب قُرب درگاه تو شود.»

اندیشه به صواب، گلشن است و مفتاح بسیاری از مسائل معنوی می‌شود. اگر انسان بتواند در گلشن از بوی گل‌ها استشمام کند سبب صعود و تعالی می‌شود و به مقام قُرب می‌رسد.

حافظ می‌فرماید: «فکر خود و رأی خود در عالم رندی نیست.»

فکری که مایه‌اش از نور باشد به انوار الهی نزدیک می‌شود اگر مایه‌اش از غبار و کدورت باشد سبب بُعد از درگاه می‌شود.­

* روز قیامت مردم دو دسته می‌شوند: اصحاب یمین (راستی‌ها) و اصحاب شمال (چپی‌ها) اصحاب یمین گروهی مقربون هستند که درجه اعلای آن‌ها، پیامبر و امامان هستند، بعد از ایشان انبیاء و اوصیاء هستند. گروه دیگر غیر مقرّبین و کسانی مادون انبیاء و اوصیاء هستند می‌باشند. کسانی که از دنیا رحلت می‌کنند، اگر از مقرّبین باشند برای آن‌ها راحتی و خلاصی از تمام آفات و شرور دنیاست. (واقعه 89-88)

و مقام آنان از ابرار بالاتر است که «دفتر اعمال ابرار را مشاهده می‌کنند.» (مطففین: 21)

«و شرابی مخصوص مقرّبین است که از چشمه‌ای به نام تسنیم در اعلی درجه بهشت است که مشروب مقرّبین است.» (مطففین:28)

* قُرب عام همان است که خداوند در قرآن فرمود: «ما نزدیک‌تر به انسان هستیم از رگ گردن.» (ق:16) یعنی نزدیکی حق نسبت به همگان این‌طور است. امّا اگر کسی بخواهد به قُرب الهی برسد که خاص باشد چنانکه در بحث احادیث مرقوم کردیم همانند سجده، پرهیز از محرّمات، تواضع و… این‌ها اسباب هستند که بستگی به نیّت و عمل هر کس دارد.

امّا حدیث قدسی: «هر کس یک وجب به حق نزدیک شود خداوند به اندازه یک گام به او نزدیک می‌شود» این خاص است. امّا در اسباب و صفات دیگر، کلّی‌تر و عام‌تر بیان شده و حدود و مقدار را متذکر نشده ولی اینجا معیّن فرموده که برای ترغیب به تقرّب، بندگان وارسته و با اخلاص، کوشاتر باشند.

* بدان که قُرب دو نوع است. اوّل، قُرب ایجادی که مقتضای رحمت عامّ رحمانی است که حق به تجلّی شهودی به‌صورت جمیع ظاهر گشته، یعنی هرچه پرتو وجود به او رسید و موجود گشته که ادراک بسیط فطری و ذاتی است و از ذوات منفک نمی‌شود.

دوم قُرب شهودی که ادراک ادراک است که مستلزم عبادات اختیاری و سیر و سلوک و رحمت خاص رحیمی است و نهایت این مرتبه آن است که مُدرِک در مُدرَک مستغرق و فانی گردد و ادراک نماند.

این قُرب است که موجب معرفت تحقیقیِ یقینی است. قُرب نوافل و مقام محمود عبارت از این مرتبه است. ارسال رُسُل و انزال کتب و امر به تفکّر و تذکّر همه به جهت حصول این قُرب است و به‌واسطه اختصاص به این قُرب است که آدم مسجودی ملائکه را سزاوار آمد. پس قُربِ ایجادی، تنزّلِ مطلق است از عالم اطلاق به تقیّد و قُربِ شهودی، ترقّیِ مقیّد است از تقیّد به اطلاق. (ترجمه الفکوک ص 79)

* گوییم هر موجودی به حسب امکانی بودنش برای صعود و ترقّی، هرچه بیشتر ظهور اسماء و صفات الهی در او باشد و او ملبّس به حلیه صفات باشد از نقص کمتری برخوردار است و از کمال بیشتری در نتیجه قُرب آن به همان نسبت است. انسان که افضل همه موجودات است اگر صفات ربّانی را بیشتر حامل باشد و مظهر آن‌ها باشد نزدیک به حق بوده و نصیبش بیشتر می‌باشد چون به فعلیّت تامّه رسیده است.

* گفته شده که قرب نسبت به رسول ما، اختصاص داشت، بهره او بیشتر از همه موجودات و انسان‌ها بوده است لذا اشرف و اقرب بوده است و همه به طفیلی وجود آن مُقرّب، به نوایی رسیدند و مقامی یافتند و توسل به جنابش امید ما را ازدیاد می‌کند تا به تقرّب برسیم و به سراپرده و درگاه ربوبی راه یابیم.

* از دقایق اجمالی در باب مُقرّبین این است که اینان استعدادهای نهفته داشتند و از بالقوّه به بالفعل ارتقاء یافتند و به کمال رسیدند. در واقع لباس امکانی او را به لباس توحیدی تبدیل کردند و به مقام قُربِ وریدی (ق:16) و معیّت رسیدند و به این واقعیّت، به کشف و شهود یافتند که حق همه‌جا هست و با همه هست لکن او به وصال رسیده و تقرّب پیدا کرده به عنایتی خاص این ارتفاع مقامی به او رسیده نه از لحاظ زحمتی که کشیده به این کمال و مقصود نائل آمده است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.