مقدمه
راههای فراوان برای هدایت و بیرون آمدن انسان از ظلمت و رفتن بهسوی نور وجود دارد. خداوند برای سعادت و تکمیل اخلاق، آنقدر براهین و شواهد و آثار و آیات خلق کرده که قابل احصاء و شمارش نیست؛ تا جایی که برای هدایت مردم، انبیاء را با بیّنات و کتب و معجزات و آیات فرستاد تا شاید مردم راه صحیح را بیاموزند و به سعادت و پیروزی نائل شوند.
پیامبر ما صلیالله علیه و اله در تمام دوران رسالتش از نظر قولی و عملی در تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق اُسوه بودند و فرمودند: «من به خاطر تکمیل اخلاق مبعوث شدم.»
مشکل بشر در عدم رعایت فضایل و کسب رذایل و میل به شهوات و اطاعت از شیطان است، تا جایی که عدهای همانند حیوانات زندگی میکنند. پیامبر عظیمالشأن صلیالله علیه و آله برای ترمیم و مداوای اخلاق بشری و فروکش شدن طغیانها و کنترل غرایز از هیچ نسخهای دریغ نورزیدند و آنچه را لازم بود بیان کردند.
چون سعادت دنیوی و اخروی مدرّس میخواهد و هر کسی نمیتواند راه افراط و تقریط را کاملاً نشان دهد، و اعتدال را مبرهن سازد، خداوند که خود حکیم علی الاطلاق است همه انبیاء بخصوص پیامبرمان صلیالله علیه و آله را مربّی و معلم اخلاق معرفی نموده است تا خلقش با پیروی از او راه انحراف را در پیش نگیرند و به رذایل نزدیک نشوند و عزّت دو سرا را قابل شوند.
در قرآن سورهای به نام قصص است و آن خود دلیل است که: بشر احتیاج به داستان و حکایت دارد.
از اول تا آخر قرآن جاهای فراوان از انبیاء و پادشاهان و قومها و … قصص نقل کرده است حتی سورهای به نام قصص دارد. همچنین درباره جنگ و صلح، مسائل خانوادگی و اجتماعی و عقیدتی و مانند اینها را خداوند به زبان قصص و داستان بیان داشته است تا با خواندن آنها راه ترقّی و تنزّل و سقوط و صعود در همه زمینهها بخصوص اخلاقی را مردم بفهمند و به کار گیرند.
تازه در سوره یوسف علیهالسلام از اول تا آخرش داستان جناب یوسف و یعقوب و زلیخا و برادران را نقل فرموده است و در اول سوره میفرماید: «ای پیامبر ما بهترین حکایات را به وحی این قرآن به تو میگوییم.»
و در آخر همین سوره میفرماید: «همانا در حکایات آنان برای صاحبان عقل، عبرت کامل خواهد بود.»
و واقعاً یکی از شاهکارهای قرآن همین حکایت یوسف علیهالسلام است که آن را «احس القصص» نام نهاده و در آخرش هم فرموده: «این حکایات درس عبرت است برای کسانی که میخواهند متنبه شوند و پند بگیرند و شیوه انسانهای کامل را در پیش گیرند.»
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه در این باره به فرزندش امام حسن علیهالسلام میفرماید: «اگر چه من عمر (بسیار) نکردم ولی در کارهای گذشتگان نگریستم و اخبارشان را اندیشه نمودم و در آثار (بازماندههای آنان) سیر کردم؛ انگار مانند یکی از آنان گردیدهام.
گویا به سبب آنچه از تاریخ آنان به من رسیده است با همه آنان از اول تا به آخر بودهام. پس زندگی خوش و خوبیهای آنها را از زندگی تیره و بد برگزیدم و سود و زیان را دانستم و از میان آنها آنچه پسندیده بود برایت خلاصه کردم و آنچه را مجهول بود از تو به دور داشتم.»
حقیر سالهای قبل کتابی برای مداوای صفات رذیله در علم اخلاق به نام احیاء القلوب نوشتم؛ در اندیشهام بود که کتابی در حکایات اخلاقی گردآوری کنم تا اینکه قضای الهی را مسافرت و هجرت نصیب شد و داعیه نوشتن به وجود آمد؛ اما با وجود عدم بضاعت کتب موردنیاز، به آنچه در دسترس بوده اکتفا کردم و به عون الله شروع به تحریر حکایات و قصص اخلاقی نمودم و برای هر موضوعی و در هر باب پنج حکایت را درج کردم.
البته کتابی را ندیدم به این صورت تألیف شده باشد، گرچه کتابهایی مانند نمونه معارف اسلام و پند تاریخ قریب سی سال پیش نوشته شده بود و ما هم از این رو دو کتاب استفاده کردیم، لکن در آن دو، آیات، روایات، اشعار و امثله هم درج شده بود ولی ما فقط به ذکر قصص اکتفا کردیم و در بیان مطالب از آیات و روایات و اشعار و امثله که هم حجم کتاب زیاد میشد و هم فهم آن برای همگان میسّر نبود، دوری کردیم.
این تألیف برای عموم مردم از پیر و جوان که تا حدی خواندن و نوشتن را بدانند کافی است و مطالبی علمی یا حدیثی که تفهیم آن برای توده مردم مشکل بود تا حد امکان درج نکردیم.
اگرچه بعضی از حکایات شاید جنبه عینی و حقیقی نداشته باشد، نظر ما جنبه تعلیمی و عبرت آن است که خوانندگان محترم از آن یاد گیرند.
در تعیین هر موضوع از یک قضیه ادعا نداریم که فقط یک موضوع از یک قضیه استفاده میشود که ما درج کردیم، بلکه موضوعات دیگر هم از بعضی قضایا میشود استفاده کرد.
در نقل عبارات یا ترجمه فقط معنای تحتاللفظی آورده نشده است بلکه برای تفهیم از نقل به معنی و مفهوم و اشارات هم استفاده شده است.
برای عدم تداخل و اطاله کلام، بعضی از موضوعات را نیاوردیم و بسنده کردیم به آنچه نظیرش را آوردهایم. مثلاً ایثار را آوردهایم و نظیر آن یعنی انفاق را نیاوردیم.
برای خسته نشدن خواننده و تنوع از یک سری داستانها مثل حکایت حکما و شاعران فقط استفاده نشده است بلکه متنوع آوردهایم تا خواننده در هنگام مطالعه خسته نشود و لذت بیشتری از قضایا ببرد.
از آنجایی که امانتداری باید حفظ شود، هر حکایتی را از هر کتابی که نقل کردیم با ذکر کتاب و جلد و صفحه متذکر شدیم، فقط در تصحیح و نتقیح و تغییر بعضی عبارات و کلمات برای روانتر شدن مطلب قلم به تحریر ما درآمده است.
امید است خوانندگان، خود پس از خواندن قضایا و حکایات کمی اندیشه کنند، پند و عبرت بگیرند تا راهی نوین برای حرکت بهسوی مکارم اخلاق را در جان خود ایجاد کنند و آنهایی که انشاء الله دارای فضائل هستند، این حکایات را برای دیگران به جهت ترمیم یا مداوای نفوس ضعیف نقل کنند.
و آخر دعوانا ان الحمد لله ربالعالمین
سید علیاکبر صداقت
مرداد ۱۳۷۸