آفتاب خوبان

پیشگفتار

سالک الی الله باید از محدودهٔ ساخت‌های نظری و نقلی بی‌درنگ بگذرد و به پختگی افتد و به تعبیر دیگر از راه مجاهدات نفسانی، بر گمان و ظنّ پشت پا زده و به معاینات حق الیقینی برسد.

 شهود حقایق وقتی حاصل می‌شود که تعیّنات و تقیّدات از سالک مرتفع شده باشد و این مرحله با غیر سوختن متحقّق نمی‌شود. (تا نسوزی نیست آن عین‌الیقین / این یقین خواهی، در آتش در نشین)

اولیای الهی و عرفای کامل، کسانی هستند که آنچه همگان در لباس محسوس و ماده می‌بینند آنان در لباس غیب و معنا می‌بینند، (آنچه تو در آینه بینی عیان / پیر اندر خشت بیند پیش از آن) چرا که در قفس تن محبوس نیستند و به دریای مشاهدات رحمانی مستغرق‌اند.

 اینان واصلین وادی محبوب‌اند که از ازل جانشان به بحر جود و فیض حضرت حق متّصل و در تسبیح و تقدیس مشغول بودند. اینان کسانی هستند که به شریعت عامل و به طریقت کامل و به حقیقت واصل‌اند و به امراض روحی سالکان بینا و نسخهٔ درمان نفوس به نظرشان پیچیده می‌شود.

اینان دائماً در نقدند و به قضای الهی راضی؛ و صفحهٔ دلشان همانند خورشید تابان است؛ و چون جام جهان‌نما همهٔ عوالم اسمائی و صفاتی در آن ظاهر است.

 اینان‌اند که حرم دلشان آیینه حق نماست، روی یار (آینهٔ جان نیست الّا روی یار / روی آن یاری که باشد ز آن دیار) و جمال دلدار حقیقی بر آن نمودار است.

 اینان قلبشان به نور حق منوّر است و در هر چیزی که نگرند خدا بینند و شهود، واحد حقیقی مطلق را مشاهده نمایند.

اینان اگر به جایی رسیدند با تخلیه از منازل اوّلیه گذشته، در منازل طریق نفوسشان به تجلیه متجلّی و سپس در مقام حقیقت، به فناءِ که عالی‌ترین درجات عرفای کامل است و اصل شدند.

 اینان مجذوب به جذبهٔ (در جهان هر چیز چیزی جذب کرد / گرم، گرمی را کشید و سرد، سرد) عالم علوی، متعذّی به انوار تجلیّات جمالی و جلالی هستند که در معارج موفّق و در بحر عظمت کبریایی مستغرق هستند.

آنکه واقف گشت بر اسرار هو **** سرّ مخلوقات چه بود پیش او؟

 یکی از عارفان نیک نهاد نگه‌دارنده دل از ورود اغیار، در دریای عشق به خدا و شناخت معبود حقّ، غرق شده و در بوستان پر عطر پیوند به خدا سرمست گشته بود، پس از آنکه حالت عادی یافت، یکی از یاران از او پرسید: از این بوستان، چه هدیهٔ نفیسی برای ما آورده‌ای؟! عارف پاسخ داد: تصمیم داشتم وقتی به درخت گل عشق معبود برسم، دامنم را پر از گل کنم و از آن برای شما به رسم هدیه بیاورم، ولی وقتی‌که به آن درخت رسیدم، بوی گل آن، به گونه‌ای مرا سرمست کرد که از خود بی‌خود شدم، دامنم از دستم جدا شد (و دیگر دامنی نداشتم تا گل در آن بریزم و بیاورم). «حکایت‌های گلستان، ص ۱۹»

مقدمه را به شعری از مولانا و بیانی زیبا از سرمستان وادی معشوق مزیّن کردیم تا سرآغازی باشد از توصیف اولیای خدا و محبوبی که وحید امصار و اعصار بود و گوی سبقت را از دیگران برده و به تجلیّات جمالی و جلالی منوّر بوده است.

 شخصیتی که مجهودش را در تحصیل علوم و تکمیل اخلاق به کار برد و سپس افکار بلندش را در مراتب حقایق مستغرق کرد. او عالمی صمدانی و علیمی ربّانی بود و مقتدای اعالی و ادانی بود. او محیی آداب نبوی و فاتح اخلاق نفوس و صاحب کرامات باهره و مروّج سلسله عرفای متأخّر بود که کرامتش بر تلامذه وافر و بر سائلین مستوفی بود. او عالم به شریعت و زاهد به طریقت و فانی در حقیقت بود که ذکاوتش ضرب‌المثل و فطانتش مسلّم بود…

به امیرالمؤمنین علیه‌السلام منسوب است که فرمود: «من علّمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً: هر کس مرا چیزی بیاموزد مرا بنده خود قرار داده است.»

امام صادق علیه‌السلام نیز فرمود: «اذکروا موتاکم بالخیر: مردگان خود را به خیر یاد کنید.»

پیامبر عظیم‌الشأن صلی‌الله علیه و آله هم فرمود: «عند ذکر الصّالحین ینزل الرّحمة: هنگام یاد صالحین رحمت الهی نازل می‌شود. (بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۳۴۹)»

با استفاده از این سه حدیث، حقیر شرمسار حق‌تعالی که دوستدار بندگان صالح و عرفای عالی‌مقام بودم، توفیق ربّانی ذات اقدس ربوبی و عنایت خاصّ حضرت سیّد الشهداء علیه‌السلام شامل حال این شکسته‌بال شد که سال‌ها محضر پر فیض آن عزیز فلک سیادت و کرامت را درک کنم و آنچه از توسّلات و اوراد و مطالب اخلاقی و عرفانی و شرح احوال ایشان را استماع کردم یادداشت نمایم تا هم خویش و هم قابلان طریق الی الحق از آن بهره‌مند شوند. برای همین منظور وقتی در محضر شریفش کتباً اجازه خواستم، بنده‌پروری کردند و فقیر را اجازه دادند. صورت مکتوب چنین است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت استاد ارجمند سیّد و حجّة العارفین حضرت آیت‌الله‌العظمی سیّد عبدالکریم کشمیری دام عزّة، با سلام و تحیّت، عرض می‌شود حقیر قصد دارم انشاء الله بعدها شرح احوال و بعضی مطالب که جنبهٔ عرفانی و اخلاقی دارد از شما را، به رشتهٔ تحریر و چاپ درآورم تا موجب تشویق اهل تهذیب و ترغیب سالکان الی الله قرار بگیرد، آیا اجازه می‌فرمایید؟

(۲۲ رمضان ۱۴۱۸، مطابق ۱ بهمن ۱۳۷۶)

در جواب مرقوم داشتند:

«موافقت می‌شود».

عبدالکریم الرضوی الکشمیری

لذا با قلبی آکنده از اندوه و غم در فقدان آن عزیز، عزم بر آن شد تا به حول و قوّهٔ الهی سه جلد کتاب دربارهٔ حضرت استاد نوشته و انتشار یابد.

اوّل، همین کتاب است که مشاهده می‌کنید؛ و کتاب‌های بعدی دربارهٔ اندیشه عرفانی و شیوه سلوکی و شرح احوال و مکاشفات استاد است که به چاپ خواهد رسید.

و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاً
۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۸ – سیّد علی‌اکبر صداقت

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم **** یک ساعتم بگنجان در سایهٔ عنایت

پس از چهلمین روز درگذشت مقتدای سالکان، فلک فضل و فرید اعصار، جامع معالم و مکارم، فخرالعارفین آیة الحق سید عبدالکریم کشمیری «قدّس سرّه» که مراسم آن زنده‌یاد در مسجد فاطمیه قم به تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۸ برگزار شد، حقیر فقیر برای ادای حقّی از حقوق استاد؛ آنچه در طول بیش از ده سال، سؤالاتی از جنابش می‌شد را جواب می‌فرمودند و یادداشت می‌نمودم، گرچه سؤالات بسیار بود، امّا از میان آن‌ها ۲۱۵ سؤال و جواب را تنظیم و برای استفاده طالبان، خاصه دوستانش درآوردم.

برای اینکه خوانندگان محترم فی‌الجمله از محتوای این جزوه بدانند توضیحاتی را متذکر می‌شویم:

۱. پرسشی گاهی از ناحیه حقیر و یا عده‌ای از اهل علم و دوستان و گاهی از میهمانان و واردین می‌شد، لذا سطح کمّی و کیفی آن‌ها با هم فرق می‌کند.

۲. سؤال افراد گاهی جنبه شخصی و خصوصی بوده و یا طرف مشکل خانوادگی و روحی داشته و یا در طریق عرفان احتیاج به راهنمائی و یا در سلوک به دشواری رسیده بود و ده‌ها نظیر این‌ها؛ آنچه در مجموع نشرش صلاح و هضم آن سنگین نبود را در این جزوه آوردیم و اگر مطلبی فنی و درکش مشکل بود و توضیح هم داده نشد را می‌توان از اهلش سؤال کرد.

۳. بعضی از سؤال و جواب‌ها از بیانات جنابش که در مقام تفهیم کسی بوده‌اند استفاده شده است.

۴. اسم کسی را به‌عنوان سؤال کننده نیاوردیم و نوع مشکلات شخصی کسی را هم درج ننمودیم، فقط اکتفا به پرسش و پاسخ کردیم.

۵. نوعاً استاد به خاطر کسالت جسمانی جواب‌ها را مختصر می‌دادند و گاهی به یک کلمه و یا یک جمله بسنده می‌کردند و گاهی هم به خاطر عدم صلاحیتِ طرف از باب (تجاهل عارف) می‌فرمودند: «نمی‌دانم». ما هم برای حفظ مطالب از شرح و توضیح پرهیز نموده‌ایم.

۶. پرسش از وحید دورانی که مظهر «اتّقُوا فَراسة المؤمن فانّهٔ ینظر بنور الله» بود و بعضی ناگفته‌های سائلین هم برایش واضح بود که کراراً مشهود و معلوم شد، ولیکن در مقام اقناع شخص به یک جمله، مانند «تقوا بورزید، مراقبه داشته باشید» ده‌ها جواب مشکلات نفسی و غیره را می‌دادند و زبان حالش این بود: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است».

گر چه کَرَمَش غالب بر واردین بود و لطفش افزون، لکن نوعاً می‌فرمود: حال ملاقات ندارم، چرا که او فرزانه‌ای بود که ساعت‌ها در خلوت‌خانه به سکوت می‌گذراند و به بی‌نشانی از همه سر و صداها، به حریم ملکوتی و کبریائی حق وارد بود، و لسانش از ذکر قلبی، یارای جواب هر سؤالی را نداشت.

امید است این جواب‌های پر بهاء، یادگاری از آن محور دائره افهام بر صفحه دل‌های طالبان و دوستانش نقش ببندد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایهٔ عنایت

پس از چهلمین روز درگذشت مقتدای سالکان، فلک فضل و فرید اعصار، جامع معالم و مکارم، فخرالعارفین آیة الحق سید عبدالکریم کشمیری «قدّس سرّه» که مراسم آن زنده‌یاد در مسجد فاطمیه قم به تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۸ برگزار شد، حقیر فقیر برای ادای حقّی از حقوق استاد؛ آنچه در طول بیش از ده سال، سؤالاتی از جنابش می‌شد را جواب می‌فرمودند و یادداشت می‌نمودم، گرچه سؤالات بسیار بود، امّا از میان آن‌ها ۲۱۵ سؤال و جواب را تنظیم و برای استفاده طالبان، خاصه دوستانش درآوردم.

برای اینکه خوانندگان محترم فی‌الجمله از محتوای این جزوه بدانند توضیحاتی را متذکر می‌شویم:

۱. پرسشی گاهی از ناحیه حقیر و یا عده‌ای از اهل علم و دوستان و گاهی از میهمانان و واردین می‌شد، لذا سطح کمّی و کیفی آن‌ها با هم فرق می‌کند.

۲. سؤال افراد گاهی جنبه شخصی و خصوصی بوده و یا طرف مشکل خانوادگی و روحی داشته و یا در طریق عرفان احتیاج به راهنمائی و یا در سلوک به دشواری رسیده بود و ده‌ها نظیر این‌ها؛ آنچه در مجموع نشرش صلاح و هضم آن سنگین نبود را در این جزوه آوردیم و اگر مطلبی فنی و درکش مشکل بود و توضیح هم داده نشد را می‌توان از اهلش سؤال کرد.

۳. بعضی از سؤال و جواب‌ها از بیانات جنابش که در مقام تفهیم کسی بوده‌اند استفاده شده است.

۴. اسم کسی را به‌عنوان سؤال کننده نیاوردیم و نوع مشکلات شخصی کسی را هم درج ننمودیم، فقط اکتفا به پرسش و پاسخ کردیم.

۵. نوعاً استاد به خاطر کسالت جسمانی جواب‌ها را مختصر می‌دادند و گاهی به یک کلمه و یا یک جمله بسنده می‌کردند و گاهی هم به خاطر عدم صلاحیتِ طرف از باب (تجاهل عارف) می‌فرمودند: «نمی‌دانم». ما هم برای حفظ مطالب از شرح و توضیح پرهیز نموده‌ایم.

۶. پرسش از وحید دورانی که مظهر «اتّقُوا فَراسة المؤمن فانّهٔ ینظر بنور الله» بود و بعضی ناگفته‌های سائلین هم برایش واضح بود که کراراً مشهود و معلوم شد، ولیکن در مقام اقناع شخص به یک جمله، مانند «تقوا بورزید، مراقبه داشته باشید» ده‌ها جواب مشکلات نفسی و غیره را می‌دادند و زبان حالش این بود: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است».

گر چه کَرَمَش غالب بر واردین بود و لطفش افزون، لکن نوعاً می‌فرمود: حال ملاقات ندارم، چرا که او فرزانه‌ای بود که ساعت‌ها در خلوت‌خانه به سکوت می‌گذراند و به بی‌نشانی از همه سر و صداها، به حریم ملکوتی و کبریائی حق وارد بود، و لسانش از ذکر قلبی، یارای جواب هر سؤالی را نداشت.

امید است این جواب‌های پر بهاء، یادگاری از آن محور دائره افهام بر صفحه دل‌های طالبان و دوستانش نقش ببندد.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.