عشق به نجف اشرف
حضرت استاد همیشه در فکر حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام و نجف اشرف و وادیالسلام بودند. وقتی سخن از دیار عاشقان میشد، با شور و میل و با احساسی خاص از آن یاد میکردند. این هجران سبب شد که در روح و جسم ایشان اثر بگذارد و در خلوتخانه سکوت بنشینند و میفرمودند: «من اگر نجف بروم حالم خوب میشود».
میفرمودند:
«نجف چیز دیگری است، حتّی مساجد کوچک آنجا دارای یک معنویّتی است که مساجد بزرگ ایران مثل مسجد گوهرشاد خراسان آن معنویت را ندارد. در نجف ۳۶۰ پیامبر دفن هستند و در کربلا ۲۶۰ پیامبر، قبر حضرت آدم و نوح علیهماالسلام در کنار قبر امیرالمؤمنین علیهالسلام میباشد. آنقدر نجف مهم است که مانند مرحوم شیخ زینالعابدین مرندی که مجتهدی مسلّم و با تقوا بود، گاهی میآمد جلو درب صحن امیرالمؤمنین علیهالسلام، آنجا که گداها مینشستند، مینشست. میگفتند: آقا اینجا خوب نیست؟! میفرمود: اینجا جایی است که امام زمان (عج) و حضرت خضر به طرف حرم میروند، من هم نشستهام تا شاید توجهی به من کنند». (مهرماه ۱۳۷۲)
از حضرت استاد سؤال شد: با همهٔ علاقه به نجف، چرا به ایران آمدید؟ فرمود:
«روزی در صحن امیرالمؤمنین علیهالسلام بودم کسی از من پرسید: صدّام چطور آدمی است؟ گفتم: کلبٌ عقور یعنی سگ گزنده و نیشزن است. (مهرماه ۱۳۷۴) فردا بعضی از آشنایان برایم خبر آوردند که اسم تو را حزب بعث در لیست دستگیر شوندگان و اخراجیها نوشتند. صدّام هم کسی نبود که از این مسائل به سادگی بگذرد. لاجرم با خوف و عواقب بعدی و اصرار بعضی به ایران آمدم با دست خالی، حتی دفتر جزوات اذکار و اخلاق را آنها از من گرفتند».
دربارهٔ توسّل به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
«هر مشکلی که برایم در نجف پیش میآمد، میرفتم صحن امیرالمؤمنین علیهالسلام و هفت بار «نادعلی» میخواندم و مشکلم حل میشد».
میفرمود:
«آنقدر نجف هیبت از صاحب هیبت امیرالمؤمنین علیهالسلام دارد که اگر اعلم علما به آنجا بیایند همانند یک طلبه میماند».
مرحوم جعفر آقا مجتهدی «قدّس سرّه» مدفون در حرم امام رضا علیهالسلام که با استاد سالها رابطه دوستی داشتند بارها گفته بود:
«هر وقت آقای کشمیری را میبینم به یاد امیرالمؤمنین علیهالسلام و نجف میافتم».
ما در کتابها خواندهایم و شنیدهایم که مجنون به سرزمین نجد، محل لیلی (من ندیدم در میان کوی او **** بر در و دیوار الّا روی او، بوسه گر بر در زنم لیلی بود **** خاک اگر بر سر کنم لیلی بود) علاقه شدید و بی حدّی داشت و اهل محبّت و عشق سخنها در این باره گفتهاند و شعرها سرودهاند، تعجّب میکردیم چه طور مجنون به مکان آنقدر علاقه داشت، ولی خودمان بارها از حضرت استاد دربارهٔ نجف مطالبی شنیدیم که انگار در دنیا شهری غیر از نجف اشرف وجود ندارد!