مقدمه
انسان متشکل از دو چیز است؛ جسم (بدن) و روح. جسم (بدن) وقتی مریض میگردد به طبیب مراجعه میشود و با آزمایش و عکسبرداری و سوأل تا اندازهای به نوع بیماری پی برده میشود و دستور مداوا داده میشود. در طبّ جسم (بدن)، برای سلامتی و صحت بیمار، انواع مداواها صورت میگیرد و آنچه مهم است استفاده صحیح از داروها و پرهیز از اغذیهای است که برای جسم مضر است؛ اما روح که مجرد است به علّت افراطها و تفریطها مریض میگردد و از حدّ اعتدال خارج میشود. طبیب امراض روحی، عالمان ربانی و متخصّصین در اخلاق و اطباء روحانی هستند که میتوانند نسخهای دقیق و آگاهانه بنویسند تا شخص معالجه گردد. درواقع هلاکت انسان از نفس است که امراض مختلفِ باطنی و ظاهری، شخص را به آتش عذاب میکشاند. موضوع این کتاب معالجه رذایل و امراض نفسانی است که به نحو موجز و مختصر تدوین گردیده است. گرچه بعضی دستورالعملها وجه مشترکی دارند؛ مثل آنکه در درمان صفت بخل یکی از راههای درمان، بخشش و انفاق و نشستوبرخاست کردن با اهل جود و کرم است، لکن میبینیم در درمان صفت رذیله دیگری مانند حرص نیز به نشستوبرخاست کردن با اهل سخاوت سفارش شده است. در این کتاب تکرار بهعنوان یادآوری است و نوع درمان و ترمیم نفوس به سبک کتابهای اخلاقی است و هیچ ادّعایی نداریم که توانستهایم همه مسائل را درج کنیم چه آنکه شئون و مسائل نفس بسیار است و مداوا هم باید از طریق استاد حاذق باشد، نه اینکه فقط بر اساس نوشتار یک کتاب انجام گیرد. همانطور که نمیتوان امراض جسم را به خواندن کتابی معالجه کرد.
نفس را نهصد سر است و هر سری **** از فراز عرش تا تحت الثری
و همانگونه که مبانی هر طبیب در معالجه با دیگری در سیره عملی فرق میکند؛ لذا مداوا هم صورتهای مختلف انجام میگیرد و مطالعه کتاب از باب راه گشایی و پیدا کردن سرنخی است برای رسیدن به مقصود نه تمامکار. چه آنکه بیرون کردن بعضی امراض نفسانی بسیار سخت است و به همت و نفس استاد قوی و کوشش بیدریغ مریض، درمان میشود. ما در تدوین این کتاب بیشتر از کتابهای اخلاقی مانند محجه البیضاء ملّامحسن فیض کاشانی و جامع السّعادت ملّا مهدی نراقی و علم اخلاق اسلامی ترجمه (جامع السّعادات) به قلم دکتر سید جلال الدّین مجتبوی و برخی کتب دیگر بهرهمند شدیم گرچه کتابهای بسیاری در علم اخلاق چاپ و انتشاریافته بود. امید است این دفتر راه گشایی برای درمان نفسانی باشد و خداوند به هر طالبی توفیق درمان و مداوا عنایت فرماید.
سید علیاکبر صداقت
پاییز ۱۳۷۵