وبلاگ

فخر فروشی

به خود بالیدن و فخر کردن را اسبابی است. مثلاً مال دارد بر فقیر فخر می‌کند، ریاست دارد بر کارمندان جزء فخرفروشی می‌کند، سلامتی دارد بر مریضان خرده می‌گیرد، زیبایی دارد بر آبله رویان فخر می‌کند، در مجالس عمومی بر دیگران مباهات می‌کند. اصلش از نفس است ولیکن از مجاری زبان صادر می‌شود. پس دیگران را کوچک و حقیر می‌پندارد به خود بالیدن از شعب تکبّر است و از منیت درون صاحب رذیله سرچشمه می‌گیرد.

برای درمان آن خوب است بنگرد که اوّل وجودش از چه چیزی خلق شده است. امام باقر علیه‌السلام فرمود: عجب از متکبّر فخرفروش که از نطفه‌ای خلق و بعد مردار می‌شود و در این میان نمی‌داند با او چه می‌کنند. سپس دریابد که تقوی و عمل صحیح به درد می‌خورد نه افتخارات اعتباری که سلامتی انسان به یک مریضی و ریاستش به خطایی از دست می‌رود. هیچ‌گاه خود را با دیگران مقایسه نکند تا احساس بزرگی پیدا کند بلکه به نعمت‌های افزون الهی نگاه و شکر نعمت کند. زبان خود را از مدح خویش بازبدارد و متوجّه باشد گاهی با یک بلا همه افتخارات از بین می‌رود؛ چنانکه با سیل و زلزله‌ای یا تصادف یا طاعونی همه‌چیز بر باد می‌رود. خودستایی را مرض بداند تا در اعتدال فکر نسبت به دیگران از نیکی‌ها و خیرها برخوردار شود. بله بعضی چیزها برای مؤمن فخر و مباهات است که خداوند آن را به او عطا کرده؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «فخر و زینت در دنیا سه چیز است: نماز شب خواندن، استغناء از مال مردم و داشتن ولایت امام که از آل محمّد باشد.»

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.