مقدمه
چون قلم اندر نوشتن میشتافت **** چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
چون سخن در وصف این حالت رسید **** هم قلم بشکست و هم کاغذ درید
تذکره نویسان در توصیف و ترسیم یک شخصیت به یک طریق قلم نمیزنند، چه آنکه گاهی به فروعات میپردازند یا برای نشان دادن شخصیت خود، شرححالشان را در لابهلای آن فهمیده یا نفهمیده درج میکنند؛ یا به شرح شخصیتهای دیگر میپردازند که خواننده از شخصیت اولی به شخصیت دیگر منصرف میشود؛ چنانچه در عصر حاضر نیز بعضی کتابها دارای چنین شیوههایی هستند!
اگر ما در این کتاب به قلم پردازی و توضیحات و شرح میپرداختیم هر آینه صفحات کتاب چند برابر فعلی میشد لکن از توضیح و تشریح تا حد ممکن دوری شد تا از پیرامون این شخصیت بزرگوار استفاده شود.
اگر زندگی حضرت استاد از دوران نجف و قم به حوصله و تفحص بیشتر جمع میشد، آنگاه قدرت سیر و سلوک و عرفانش تا حدی ظاهر میگردید، لکن حقیر وقتی خدمتش رسیدم، اواخری
بود که صحبت میکرد و بعد مهر سکوت بر لبان گویایش زد؛ و در خلوتخانه به فکر و ذکر قلبی تکیه زد. لذا حقیر آنچه از زبان قال و حال و از فحوا و مضامین و بیان استاد صادر شد، قلیلی در این مُسوّده آوردهام.
و اگر احیاناً قصور و سهوی در رساندن نظرات و مطالب آمده باشد از روح پرفتوح آن زندهیاد پوزشی میطلبم.