وبلاگ

نادعلی و ولایت علی علیه‌السلام

از اذکار اهل ولایت، ذکر نادعلی است که به صورت‌های مختلف از صغیر و کبیر در کتاب‌ها نقل شده است. امّا آنچه صورت نادعلی است که استاد فرموده این است:

«نادِ علیاً مظهر العجائب تَجدهُ عَوناً لَکَ في النّوائب کلُّ همٍّ و غمٍّ سَینجَلی بِولایَتِک یا علیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیّ یا اباالْغوثِ أغثنی یا ولیّ الله ادرکنی بَلُطفِک الخفیّ لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کنتُ مِنَ الظّالمین.»

می‌فرمودند: اگر یا علی در این ذکر ۱۰۰ بار گفته شود خوب است سید افضل حسین هندی یکی از صاحبان اجازه استاد می‌فرمود: بولایتک بعلیٍّ بعلیٍّ بعلیّ، چون علی علیه‌السلام ذات است و ولایت معلول او و ذات که علت است اهم و بهتر از معلول بولایتک است.

می‌فرمودند: من از نادعلی خیر زیادی دیدم و هر مشکلی در نجف برایم پیش می‌آمد، می‌رفتم صحن حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام چند بار می‌خواندم، مشکلم حل می‌شد.

در نجف هفده ماه نادعلی را بعد از آنکه از ایران برگشته بودم مداومت کردم.

عدد آن ۱۱۰ می‌باشد و لکن وقتی ۱۰۰۰ بار نادعلی را در یک اربعین خواندم آثار عجیبی داشت؛ و جنابش چند چیز را برای شفای مریض بر قند و یا نبات می‌خواندند، یکی نادعلی بود که بارها از لسانش شنیدم.

یک وقت فرمودند: دیشب هنگام نماز مغرب و عشاء در خانه‌مان نوری همانند نور قطار تجلی کرد. عرض شد: به چه سبب بوده؟ فرمود: از اصفهان به قم که می‌آمدم عشق به امیرالمؤمنین علیه‌السلام سبب شد نادعلی را درون ماشین می‌خواندم و مغرب اثرش در نماز ظاهر شد.

همان‌طور که در مقدمه اشاره کردیم، سیرهٔ استاد در سه چیز بوده: معرفت نفس، معرفت ولایت (ما نودی بشیءٍ مثل ما نودی بالولایة) و معرفت ربّ ولی حساسیت و تعصب خاصّی دربارهٔ ولایت داشت که بارها از جنابش ظاهر شد.

روزی شخصی به منزل استاد آمده بود و از کسی که اهل دانش بود و منصبی داشت صحبت کرد که آن‌کس حق حضرت زهرا علیها السلام را منکر شده و مانند اهل سنت نظر داده بود! به قدری ایشان ناراحت و عصبانی شد که با تمام وجودش به قائل آن حمله کردند. حقیر مانند این ناراحتی را از ایشان ندیده بودم. عجیب آنکه مدتی بعد از این حمله، قدرت باطنی استاد به قائل آن ظاهر شد و آن شخص معزول گردید. روزی از یکی از دانشمندان نجف صحبت شد، فرمودند: من جوان بودم و او پیر بود. مطلبی در باب ولایت گفت که از ناراحتی می‌خواستم با مشت به دهانش بکوبم.

یک بار از یکی که دوستی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را ادعا می‌کرد و مربوط به بعضی از سلاسل بود، مطلبی شنید، ناراحت شد و فرمود: او بی‌سواد است (و واقعاً هم همین‌طور بود). «نگاه کنید به بحث مکاشفات (دوری از بارگاه امیرالمؤمنین علیه‌السلام)».

روزی فرمود: فلان شخص با اینکه خیلی علم و فضل ظاهری دارد اما فلان حرف را که در امر ولایت (یا توحید) زد، یک پول هم ارزش نداشت.

وقتی نزدش گفته شد که شاعری گفته: امیرالمؤمنین ابن ملجم را دیده و فرموده: اگر مرا بکشی من تو را شفاعت می‌کنم! فرمود: گوینده حرف چرتی زده است، ابن ملجم اشقی الاشقیاء است.

فرمودند: استاد ولائی حوزه‌ها باید زیاد شوند که امور ولایت مطلقه را هم چشیده باشند و هم تدریس کنند تا کمبود و ضعف اهل دانش در ولایت برطرف شود.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.