مقدمه
بر صفحه تقدیر، قلم زده شده بود که حضرت استاد، آیة الحق کشمیری، به تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ به دیار محبوب برود؛ و دوستان از لقای او محروم بمانند، ولی یاد او بهعنوان «باقیاتصالحات» (سوره مریم، آیهٔ ۷۶) در دلها پایدار باشد.
فقیر با اجازهای که از ایشان گرفته بودم، بهعنوان یادنامه، گفتهها و مطالبی که مربوط به آن زندهیاد بود را به تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۸ در کتابی به نام آفتاب خوبان نوشتم و به طبع رسید و مورد استقبال طالبان سلوک الی الله قرار گرفت.
در مهرماه ۱۳۷۹ کتابی به نام روح و ریحان به تحریر در آمد و به چاپ رسید که در سطح بیشتری بر سر زبانهای سالک پژوهان و عارف دوستان افتاد.
در فروردین ۱۳۸۲ نوشتاری به نام صحبت جانان تدوین شد و به بازار خریداران کتابهای عرفانی عرضه گردید.
در این سه کتاب که دربارهٔ حضرت استاد بود، کوشیدم از توضیح و شرح و الفاظ بندی و موضوعات خارج از محدودهٔ کتاب پرهیز نمایم تا خواننده در چهارچوب شخصیّت موردنظر، آنچه را که میخواهد، به دست آورد و ذهنش به دیگر موضوعات بیربط و اضافی که خستهکننده بوده و سبب از دست رفتن اصل مطلب است پرت نشود.
بعداً هیئت تحریریهٔ موسسهٔ شمس الشموس تهران، مربوط به دانشجویان دانشگاههای تهران، به تاریخ اسفند ۱۳۸۳، در دانشگاه تهران بهعنوان تجلیل و یادی از حضرت استاد همایشی برقرار کردند که مورد استقبال قرار گرفت.
فقیر هم در آن مجلس شرکت کردم و واقعاً هم قابلتقدیر بود. پس کتابی به نام «شیدا» در تجلیل از آن عارف نامی، تدوین نموده و به چاپ رساندند که زحمت بسیار در این باره کشیدند، از جمله از خانواده و دوستان و شاگردان استاد حضوراً مصاحبه و فیلمبرداری کردند که نمونهٔ این زحمات را در کتاب «شیدا» میتوانید ببینید.
فقیر را داعیه نوشتن کتاب چهارمی نبود تا اینکه جوانی از دوستداران حضرت استاد، تقاضای نوشتن کتابی درباره ایشان کردند.
مطالبی که از استاد مانده بود، اکثر آن را در سه کتاب مذکور نوشتم؛ ولی مطالبی که به اندازهٔ چاپ کتابی میشد نداشتم، لذا به ذهنم رسید که ناگفته و نانوشتههایی که درباره استاد بود را بهعنوان هفتمین سال درگذشت آن زندهیاد (۱۸ فروردین ۸۵) از گفتار ضبط شدهٔ آن مؤسسه (شمس الشموس) استخراج و مطالبی که در بعضی کتابهای مکتوب پراکنده بود را هم به همان شیوه جمع و گردآوری کنم که به الطاف
خداوندی توفیق حاصل شد.
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی **** خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است **** بدین راه و روش می رو، که با دلدار پیوندی
آری! چو دلدار نظر خاص کند، توفیق همراه شود و دستیابی به مقصود، حاصل گردد و این در هر خانهای نمیآید مگر اجازه داده شود «في بُیوتٍ أذِنَ اللهُ أن تُرفَعَ و یُذکَرَ فیها اسمُه یسبّحُ لَهُ فیها بِالغُدوِّ و الاصال: (این چراغ پر فروغ) در خانه هایی (مانند خانهٔ انبیاء و اوصیاء و اولیاء) است که خدا اذن و اجازه داده که گرامی داشته شود (و بالا برند) و در آن خانهها نام او یاد گردد و صبحگاه و شبانگاه خدا را تسبیح میکنند و منزّه میدانند.» (سورهٔ نور، آیه ۳۷)
از این آیت، عرفای واصل استفاده کردند که ذکر را اجازه ولی خدا شرط است. حضرت استاد مکرراً اجازه و نقش استاد و پیر راه رفته را در تربیت و رشد نفوس مستعده لازم میدانستند و میفرمودند: «استاد جزء لوازم اولیه تهذیب بوده و بدون آن بسیار مشکل است، چه آنکه آفات و عوارض و شهوات نفس بسیار است.»
البته! استاد مأذون از جانب خدا، دستش و نَفَسش خدائی است:
چون قبولِ حق بُود آن مردِ راست **** دست او در کارها، دست خداست (مثنوی مولوی)
و حافظ شیرازی مدتی بدون استاد راه رفت و راه بجایی نبرد و با تجربه از این قضیه، چنین نصیحت میفرماید:
به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم **** که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
و هشدار میدهد که خود رفتن بی خضر و مردِ خدا، به خطرات و آفات و تاریکیها افتد
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن **** ظلمات است بترس از خطر گمراهی
و مولانا در مثنوی در این باره فرمود:
هرکه او بی مرشدی در راه شد **** او ز غولان گمره و در چاه شد
پیر را بگزین که بیپیر این سفر **** هست بس پر آفت و خوف و خطر
نکتههایی برای خوانندگان لازم به توضیح است:
۱- آنچه مربوط به شاگردان حضرت استاد است قضایا و مطالب آن مربوط به ایران (از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۸) است و آنچه همسر و فرزندان و مصاحب ایشان گفتهاند نوع و اکثرشان مربوط به عراق (نجف) میباشد.
۲- بیشتر مطالب جواب سؤال است (نه یک سخنرانی) و در تحریر جوابها از ذکر سؤال دوری شده است تا لُبّ و فشرده جوابها دستگیر خوانندگان گردد.
۳- حالات استاد از سنین جوانی و کاملی و پیری، در عراق و ایران، هنگامیکه به درس میرفتند و یا تدریس میکردند و در جمع بودند یا تنها و دهها نظیر این مطالب، یک قالب و جدول خاص نداشته، چرا که سالک همیشه به توفیق خداوند در کار است و قابل ترقی و تحول و به نردبان صعود، طی مراحل و منازل میکند و ایشان هم از این قاعده مستثنی نبودند.
۴- گفتارها چون نوشتاری نبودند، لذا گاهی برای ویرایش بسیار کم و اتفاقی عبارت و کلمهای جابجا شده و یا فعلی و حرفی برای سلیس شدن، افزوده گشته است، اما مطالب را دست نزده آوردهایم تا حفظ گفتار شود.
۵- در خاتمه از همه آنانی که در این کتاب سهیم هستند، از مؤسسه شمس الشموس و خانواده و فرزندان حضرت استاد و دوستان و مصاحبین و شاگردان آن زندهیاد، کمال تشکر را دارم؛ و امید است مورد نظر روح پر فتوح و ملکوتی آیت الحق کشمیری قرار گیرند و این فقیر را نیز از عنایت کریمانهٔ خویش بهرهمند فرماید.
و آخر دعوانا ان الحمد لله ربالعالمین.
فروردین ۱۳۸۵