مکاشفات
مرحوم امام خمینی (قدّس سرّه) در وصیت به فرزندش میفرماید: پسرم آنچه در درجه اول به تو نصیحت میکنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی که این شیوهٔ جهّال است و از منکرین مقامات اولیاء نباشی، اینان قطاع طریق حق هستند (صحیفه نور ج ۲۲ ص ۲۷۱).
شهود تجلی افعال را «محاضره» و شهود تجلی ذات را «مشاهده» مینامند (مصباح الهدایه، عزالدین محمود کاشانی).
«مکاشفه» حالتی است که در بیداری در مدتی کوتاه انسان چشم بصیرتش باز میشود و مطالبی را از غیب میبیند. شاید بتوان گفت که از دقیقترین مسائل عرفانی همین مکاشفه است چه آنکه قوّه خیال و وهم و تصورات قبلی گاهی دخیل در مکاشفه میشوند و آنگاه شخص به قضاوت میپردازد! (یکی از بزرگان اهل اخلاق حفظه الله میفرمود به فلان شخص که مکاشفه داشت گفتم: تو مطالبی را خیال میکنی و همان، در نفس به ظهور میپیوندد و به مردم می گوئی به مکاشفه دیدم!)
یکی از اولیاءالله که دربارهاش کتاب هم نوشتهاند، زمانی در مکاشفه دیده بود که همهٔ فلاسفه در برزخ در دود و آتش غرقاند، غیر از مرحوم آیتالله کمپانی (قدّس سرّه)!
این ولیّ خدا چون درس نخوانده و از دور بر ضدّ فلاسفه چیزهایی شنیده بود، همه را (حتّی ملاصدرا و حاج ملّا هادی سبزواری و…) در دود و آتش میبیند، امّا یک فقیه متبحر را که در فلسفه، مشهور و معروف نیست و از نظراتش در فلسفهٔ حوزهها خبری نیست، او را در بهشت میبیند!
وقتی نزد استاد از این مقوله و از آن ولیّ خدا صحبت شد، بیانات ایشان اشاره داشت که حدّ ایشان پائین است (آن ولی در نجف به مرحوم سید علی آقا قاضی گفته بود امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: شما به حرم بیائید و آقای قاضی او را به اشاره تفهیم میکند که آن علی نفس خودت است).
و در این باره میفرمود: مرحوم شیخ محمّد کوفی که داستانها از او نقل میکنند من بارها نزدش رفته بودم و با او معاشرت داشتم، آدم خوب و سادهای بود و مکاشفاتی احیاناً داشته، امّا مشاهدات نبود (که یعنی خود امام زمان علیهالسلام را مشاهدتاً کنار خود ببیند) امّا همه جا آن را مشاهدات نقل میکرد و مطالب دیگری هم فرمودند (مثلاً میفرمودند مکاشفه مخصوص افراد پائین و مدت زمانیش کم است ولیکن مشاهده و معاینه مخصوص افراد اکمل است و ظهور و بروزش بسیار بیشتر است، در واقع خود مشاهَد را کنار خود میبیند).
روزی برای استاد این مطلب را نقل کردن که یکی از اهل مکاشفه مطلبی را از امام هفتم علیهالسلام به مرحوم آیتالله شهید دستغیب گفتند که تا فلان تاریخ حاجتت برآورده میشود. حاجت برآورده نشد و ایشان نزد آیتالله شیخ محمّد جواد انصاری همدانی (قدّس سرّه) میآیند و مکاشفه فلان شخص را که امام هفتم فرموده حاجتم داده میشود، بیان میکند و عرض میکند: امّا برآورده نشد! مرحوم انصاری همدانی میفرماید: آخر این نَفْس برای خود خدا دارد، پیامبر و امام هم دارد، غیر آن خدا و پیامبر و امام واقعی. حضرت استاد این مطلب را تصدیق کردند.
در کتاب آفتاب خوبان چند نمونه از مکاشفات استاد را نقل کردیم (که یکی کشف توطئه کودتای آمریکائی پادگان نوژه ۲۱ تیر ۱۳۵۹ بوده) و در اینجا هم چند نمونه دیگر را درج میکنیم.
اول: یکی از مریدان به استاد عرض میکند: دختر فلان شخص از اهل آمل مریض است و میخواهند او را به خارج کشور برای مداوا ببرند، شما دعا کنید تا خوب شود.
استاد فرمود: جنازه دختر برایم کشف شده و به آن شخص گفتم: خارج بردن اثر ندارد. ولی آنها دختر را برای مداوا به خارج بردند و در همانجا درگذشت.
دوم: وقتی استاد با یکی از تلامذهٔ خود که سید نبود، به زیارت امامزاده شاه سید علی در شهر قم، خیابان با جک که از نوادگان حضرت ابوالفضل علیهالسلام است میروند، استاد نگاه به لوستر بالای قبر میکند، به مکاشفه دختری را در میان آن میبیند که به استاد میگوید: من سیده هستم، عیال این تلمیذ شما خواهم شد. بعد استاد به تلمیذ همراه خود میفرماید: شما ازدواج خواهید کرد و همسرتان از سادات خواهد بود. بعد از مدتی با دختر سیدهای ازدواج کردند.
سوم: یکی از آقازادگان قم خدمت استاد میرسد، به او میفرماید دیشب پدرت از بارگاه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فاصله میگرفت علتش چیست؟
او نزد پدر میآید و از شب گذشته و اینکه کجا بودند جویا میشود، میگوید: دیشب به دیدن فلان شخص رفتم.
آن شخص اهل دانش از نظر باطنی نسبت به ولایت مطلقه مشکل داشته بود، ایشان مطلب استاد را برای پدر نقل میکند.
خوانندگان عزیز دقت کنید که مجالست با افرادی که به ائمه و حضرت زهرا علیها السلام از نظر اعتقادی و محبّت مشکل دارند، دوری و بُعد از آنان را موجب میشود.
چهارم: روزی استاد به اتفاق شیخی از تلامذه به قبرستان وادیالسلام قم (خاک فرج) میروند و قبر یکی از بندگان ذاکر حق و محبّ حضرت مولی الموحّدین را زیارت میکنند، در حالت کشف روح آن صاحب قبر به استاد میگوید: این شیخِ همراه شما، خانه میخواهد و به زودی خانهای برایش فراهم میشود و همینطور هم شد.