اسباب امراض نفسانی
ریشه بابی بر اساس شناخت عیوب نفسانی کار هر کس نیست گرچه با تأمل و تعمّق تا حدّی برای کاوش کننده به دست میآید. «ریشهیابی و شناخت و شروع اولیه، یک ولی الهی میخواهد تا بفهمد و بگوید.»
گرچه بعضی روان شناسان با سؤالات پیدرپی تا اندازهای متوجه میشوند که سبب مرض از کجا است؛ ولی همانند اولیاء الهی و عارفان بالله نیستند که دقیقاً دست روی نقطه حساس بگذارد و اصل مشکل را بگویند؛ خصوصاً اینکه روان شناسان به عوالی مانند لقمه حلال، آثار وضعی اعمال و از این قبیل توجهی ندارند.
ارتباط بدن باروح را کسی نمیتواند منکر شود ولیکن واقعاً منشأ امراض روحی چیست؟ آیا از بدن است یا از رفیق شروعشده یا براثر اغذیه حرام و شبههناک مبتلا شده یا از فشار زندگی مانند فقر شروع شده؟ هر احتمالی در اینجا ممکن است. کسی را میشناختم که رحمت خدا بر او باد بسیار عالم وارسته. پرهیزکاری بود. براثر سکته مغزی در طهارت و نماز به وسوسه و شک افتاده بود بااینکه قلبش اصلاً وسوسه نداشت اما کسالت جسم و سکته سبب وسوسه او شده بود!