بخل
از مظاهر و علائم دنیادوستی بخل است و آن خودداری از دادن دارایی به دیگران و یا استفاده نکردن خویش از متاع دنیوی است. صفت بخل با نکبتی که دارد نفرتانگیز است و از دامهای قوی شیطان به شمار میآید. بخیل وقتی میبیند دیگری هم میبخشد ناراحت میشود و «امر به بخل میکند.» آنقدر این صفت مذموم است که معصوم علیهالسلام فرمود: هیچ بخیلی وارد بهشت نمیشود و به جهنّم نزدیک است و مغبوض خداست. پیامبر صلیالله علیه و آله همیشه از بخیل به خدا پناه میبرد؛ چه آنکه دو صفت در مؤمن جمع نمیشود: یکی بخل است و دیگری بدخویی و هیچگاه بخیل راحتی خود و خانواده و اقوام و مهمان خود را نمیخواهد. بعثت پیامبر صلیالله علیه و آله برای پیاده کردن مکارم اخلاق بوده است لذا بخل مخالفت با سیره پیامبر صلیالله علیه و آله است. بهتر است شخص مبتلا به این مرض سخت شرح احوال سخاوتمندان را بخواند و عمل خویش را سرزنش کند و اگر نمیتواند خود را همانند اهل کرم درآورد؛ صدقهای بدهد، انفاقی کند، مهمانی دعوت نماید تا کمکم عادت سوء تبدیل به نیک شود. شخص بخیل بداند که شیطان قرین اوست و او را از فقر میترساند ولی توجّه ندارد که بعد از او ورثه مالش را میخورند و هیچ باقیات و صالحاتی برایش باقی نمیماند و مردم بعد از وفاتش او را باصفت زشت نام میبرند و این نکته را به خاطر بسپارد که آنچه او جمع کرده مانند پر کاهی است که زود از بین میرود؛ پس جود و انفاق را پیشه خود سازد و غذای اهل سخاوت – که دواست – را بخورد. از نزدیک شدن به اهل بخل پرهیز کند و حقوق واجبه مانند خمس و زکات را بپردازد تا مالش پاک گردد و راحت بتواند خرج کند و از تسویف و وسوسه شیطان خود را دور بدارد. با استمداد از خداوند اراده را در سخاوت و بخشش قوی کند تا زمینه برای از بین رفتن بخل ایجاد شود در آن هنگام خود – عاقل باشد – پی به خطای گذشته میبرد که چگونه مربوطین به او در عسر و سختی بودند.