خوف
اگر انسان از چیزی یا کسی که در آینده در انتظار اوست بترسد، خوف میباشد. خوف دارای انواع و اقسامی است ازجمله از حدوث امری یقینی مانند اعدام شدن میترسد و یا از عمل جراحی خوف دارد یا بالای ساختمان ده طبقه راه میرود خوف افتادن در او پیدا میشود و یا معصیتی نموده احتمال میدهد که خدا او را چوب بزند و یا از فشار قبر و عذاب قیامت میترسد و دهها نظیر اینها. جبن بزدلی است که ممدوح نیست امّا خوف از کاری که میخواهد اتّفاق بیفتد و یا میافتد، میترسد. فاعل کار خوب از چیزی نمیترسد امّا دزد از سایهاش میترسد. چون مشغول خطا و گناه کردن است. در بعضی ترسها مانند ترس از جنّ و هیولا – که منشأ حقیقی ندارد و قوّه واهمه غالب است، ممدوح نیست. امّا ترس از جان دادن و مرگ و عذاب برای کسی که گناهکار است ولی برای آنان که عملشان خوب است و مرگ را لقاء خدا میدانند، ترس وجود ندارد. وقتی دکتر میگوید مرض شخص سرطان است بیمار میترسد! از چه چیزی میترسد؟ مردن و جدا شدن از تعلّقات. امّا آنچه در شرححال اولیای الهی از گریه و خوف نقلشده است غیر خوفی است که عموم دارند و جای شرح آن اینجا نیست. خوفها هم گاهی جنبه عادت پیدا میکنند چنانکه خیلیها از کارهای خلاف خود میترسند که مبادا دیگران بفهمند و آنها را بازخواست کنند، سرزنش کنند و یا به زندان ببرند ولیکن باز کار خلاف را تکرار میکنند! البتّه اسباب بهارخوابهای خیالی را روانشناس باید معلوم کند و در درمان آن بکوشد. چراکه منشأ حقیقی ندارد تا آثار حقیقی داشته باشد. بهتراست انسان از کارهای خود نسبت به خداوند خائف باشد و از عذاب الهی بترسد وهیچگاه کاری نکند که همراه آن خوف و بیمناکی باشد که آثارش جهنّم و عذاب باشد. پیامبر صلیالله علیه و آله به ابن مسعود فرمود: «اگر (در قیامت) میخواهی مرا ملاقات کنی، بعد از من خوفت را (نسبت به خدا) بیشتر کن.» و در حدیث قدسی آمده که خداوند فرمود: «اگر کسی در دنیا از من بترسد روز قیامت او را ایمن خواهم ساخت.»