کینه (حقد)
کینه صفتی است پنهان که در نفس جای میگیرد و شخص به هر علّتی از دیگری ناراحت شده و دشمنی او را به دل میگیرد. چون طرف مقابل آبرویش را برده یا تهمتی زده و فحشی داده یا از ریاست و مال او را محروم کرده یا در درگیری نتوانسته او را مغلوب کند یا سبب سرخوردگی او را فراهم کرده، کینه او را به دل میگیرد تا در موقع حساس ضربه خود را بزند اگر نتوانست دشمنی او را در دل جای میدهد. صاحب این رذیله از دردمندیهایی که دارد از دیدن محقود رنج میبرد و روزبهروز بر آتش دشمنی او افزوده میشود درنتیجه شیطان جایگاه خود را در دل او مستحکم میسازد. در علاج گفتهشده انسان بداند هر چه بکارد همان را برداشت میکند. تخم کینه ثمرهاش نفاق و خصومت است و جز ناراحتی و عذاب چیزی به بار نمیآورد.
اگر شخص مؤمن است که مؤمن اهل کینه نیست و آنچه از طرف مقابل بدی دیده به خدا واگذارد خداوند جبران میکند آنچه از ستم و مظلومیت به او رسیده است. با بودن کینه در نفس تشفّی حاصل نمیشود؛ یعنی مشکلی حل نمیشود و صدمهای به شخص مورد کینه واقعشده نمیرسد. در این فاصله آفات و دردهای دیگری هم در کنارش میآید که خطرناک است. وقتی کینه همانند درختی شود، قوّه غضبیه حاکم میشود و صدمهای به شخص محقود وارد میشود و سبب پشیمانی میگردد. تا نفس حالت آرامش پیدا نکند، مشکل حقد باقی میماند؛ لذا توجّه به مرگ و قیامت و اینکه دنیا هر چه باشد فانی است، ذهن را به جانب دیگر منتقل میکند. پس با افراد اهل خصومت و کینهجوی معاشرت ننماید که سبب انتقال کینه و ازدیاد آن گردد.