وبلاگ

استخارات

جناب استاد در نجف، مسجد مسابک (شیره پزها) واقع در بازار امامت جماعت داشتند و در تابستان‌ها در صحن کربلا نماز جماعت می‌خواندند، چون جدّ ایشان آقا سیّد حسن کشمیری و عموی بزرگ ایشان آقا سیّد مصطفی آنجا نماز می‌خواندند، مردم آشنایی با ایشان داشتند و به ایشان اقتدا می‌کردند. تدریس علوم دینی هم می‌نمودند، ولی مراجعات استخارات زیاد داشتند. جنابش فرمود:

«در نجف خدمت آقا شیخ علی‌اکبر اراکی می‌رسیدم، دستورالعملی برای استخاره خواستم، ایشان یک اربعین صوم به اضافه سورهٔ نور را با عدد و شرایط مخصوصی فرمودند، من هم انجام دادم. در عالم رؤیا دیدم در ایوان طلا، امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام ایستاده، نوح پیامبر با عمامهٔ بزرگ در عقب سر ایشان ایستاده، امام به من تسبیح دادند.

خواب دیگری دیدم که آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی در صحن امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودند به من تسبیح دادند. خواب سومی دیدم که در کفم چیزی مانند ماه است و کم‌کم نور آن زیاد می‌شود، از آن به بعد استخاره‌ام شهرت پیدا کرد و مراجعاتم زیاد شد».

از استاد سؤال کردم شما قرآن را حافظ هستید؟ فرمودند: نه. عرض شد: شما با تسبیح استخاره می‌گیرید، از آیات قرآنی جواب می‌دهید؟! فرمودند:

«به دلم الهام می‌شود».

سؤال شد: استخارات شما صد درصد درست درمی‌آید؟ فرمودند:

«استخارات مربوط به حال انسان هم می‌شود، چه طور شاعر نمی‌تواند در همه ساعات روز و شب شعر بگوید. باید حالش بیاید، وقتی حالش می‌آید استخاره مطابق واقع می‌شود».

حال چند نمونه از استخارات جناب استاد را می‌آوریم: اوّل: در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۷۴ یک سیّد پاکستانی که ملبّس به لباس روحانیّت بوده منزل استاد آمد و مقداری نشست و بعد گفت:

«۱۱ سال قبل نزد شما استخاره گرفتم، فرمودید، از ایران به جایی مسافرت مکن که به زندان می‌افتی، بعد از یک ماه خلاف استخارهٔ شما به پاکستان رفتم و به خاطر قتلی مرا به زندان انداختند و بعدش مشکلات و پریشانی احوال برایم پیش آمد. حال تقاضا دارم برای تشویش خاطر و افکار پریشان دستوری بدهید تا آرامش پیدا کنم».

استاد فرمودند:

«سورهٔ یاسین بخوان تقدیم به روح امیرالمؤمنین علیه‌السلام کن تا به شما عنایت بشود».

دوم: یکی از بزرگان و خان‌های عشایر عراق برای ازدواج پسرش با دختری که موردعلاقهٔ شدید پسر بود، استخاره نزد استاد گرفت و بد آمد. پسر که عاشق دختر بود ناراحت شد و کاردی زیر لباس گذاشت و آمد صحن امیرالمؤمنین علیه‌السلام نزد استاد، گفت: «یک استخاره بگیرید». استاد استخاره گرفتند و با صدای بلند فرمود:

«دور شو! قصد داری کعبه را خراب کنی»؟ (ترید ان تهدم الکعبة)

جوان متوجّه شد که استخارهٔ ایشان دقیق است و از قصدش خبر داده، خود را معرفی کرد و گفت: «اگر استخاره خوب می‌آمد، قصد داشتم شما را با کارد بزنم». بعد لباس خود را کنار زد و آن را نشان داد، سپس توبه کرد و از استاد عذرخواهی نمود. (اسفندماه ۱۳۷۲)

سوم: یکی از تلامذه استاد در سال ۱۳۶۲ با خانواده‌اش در ارتباط با باردار شدن صحبت کردند و کار به استخاره کشید. نزد حضرت استاد استخاره گرفت، جواب چنین فرمود:

«این مسئله رحمت است و صاحبش مسافرتی در پیش دارد که قدم به قدمش رحمت است».

تلمیذ گفت:

«سال ۱۳۶۳ خداوند دختری به ما عنایت کرد که طبق روایت دختر رحمت است و بعدش بدون هیچ انتظار و مقدمه‌ای، برای حجّ عمره اسم می‌نوشتند، با ناباوری اسم نوشتیم و دومین گروه اسم ما درآمد. به مکّه و مدینه رفتیم و واقعاً همه‌اش برایم رحمت بود».

حقیر گوید: اگر استخارات استاد جمع‌آوری شود خود کتابی شود، لکن برای نمونه این سه استخاره را درج کردیم.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.