حوزه و اهل علم
نظر استاد این بود که علم بدون تهذیب فایدهای ندارد و اهل علم باید در حضور خدا باشند و میفرمودند: «شرف اهل علم فقر است، چی شده بعضیها هی خارج کشور میروند… .
در نجف این چنین بود که اگر اهل علمی راه عرفان را پیش میگرفت به او اتهام تصوّف میزدند. آیتالله سیّد عبدالغفّار مازندرانی، استاد آیتالله خوئی و میلانی، اخلاق میگفت. میآمد مسجد هندی به جای شیخ علی زاهد قمی (که مسجد روبه روی خانهٔ ما بود) نماز میخواند. نمازش خلوت بود، به خاطر اتهامش به عرفان بود. (خردادماه ۱۳۷۱)
یکی از بزرگان نجف به من میگفت: نزد آقای قاضی میروی؟ گفتم: آری! گفت: او شما را از اجتهاد ساکت میکند.
مرحوم آیتالله سیّد عبدالعلی سبزواری به درس خارجش رفتم، او اهلدل بود. ایشان اوایل کارش در مدرسهٔ آخوند خراسانی بود، به خاطر اتهام به صوفی بودن بیرونش کردند. اصلاً خیلیها نمیدانند صوفی چیست و اینان دنبال چه هستند که متهم میکنند»! (پنجم ذی الحجة ۱۴۱۳ در مشهد اردهال مزار شاه سلطانعلی فرزند امام باقر علیهالسلام این مطلب را فرمودند.)
فرمودند: «اینان نمیدانند هرگاه یکی از استخوانهای تقوا و عارفی میمیرد، معمولاً بعدش بلا میآید. الآن همه رفتند، شما زحمت بکشید جای آنان را بگیرید. آنهایی که من دیدم الآن نیستند.
مرحوم آیتالله سیّد عبدالهادی شیرازی میفرمود: در زمان طلبگی ما قریب ۱۸ مدرس اخلاق در نجف وجود داشت و الآن هیچ کس نیست. این درد بزرگ حوزههای علمیّه است.
در زمان مرحوم ملّا حسینقلی همدانی، هفتاد مجتهد عارف پای درس اخلاق مینشستند والان کسی نیست. (آبان ماه ۱۳۷۲)
دربارهٔ کسانی که خوب درس میدهند، میفرمود: «خوب درس دادن معیار نیست که به درد قبر و قیامت بخورد. معیارِ خوبی نزد حقتعالی، تدریس با تهذیب است».
دربارهٔ مصرف سهم امام فرمود: «عیال آیتالله شیخ زینالعابدین مرندی از کمی مال و رزق شکوه کرد. به زنش گفت: کلاه مرا آب بگیر، عیالش آن را آب گرفت و چرکها درون ظرف جمع شد. بعد آقای مرندی فرمود: تو به من میگویی این چرکها را بخورم (ایشان در مصرف سهم امام بسیار بااحتیاط بود)».
در تاریخ ۲۰ جمادیالثانی ۱۴۱۶ که عدهای جهت عمامه گذاشتن خدمت ایشان آمده بودند و تقاضای نصیحت کردند، استاد فرمودند:
«عمامه گذاشتن شرط دارد و آن اینکه دائم در حضور خدا باشید و غفلت نکنید»!