سیّد حسن کشمیری
جدّ پدری استاد، آیت بهحق، مرجع و مروّج شریعت نبوی و صاحب کرامت، آیتالله سیّد حسن کشمیری بود. ایشان در سن ۷ سالگی همراه پدرش از کشمیر به کربلا آمدند و مقیم شدند و سپس مشغول علوم دینی گشت و به مقام اجتهاد و عرفان رسید؛ و شاگردانی همانند آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی و شیخ علی زاهد قمی و … از ایشان استفاده کردند.
حضرت استاد درباره جدّشان میفرمودند:
جدّ ما خیلی وجیه المنظر و زیباروی بودند تا جایی که شیخ عبدالکریم حائری وقتی در درسش شرکت میکرد میگفت: نمیدانم به درسش توجّه کنم یا تماشای جمالش را بنگرم.
ایشان هم مرجع بوده و عدهٔ زیادی از اهل کربلا و هند از او تقلید میکردند و هم عارف و صاحب کرامت بود. تا جایی که جدّ مادریام آقا سیّد محمّد کاظم یزدی هرگاه مریض سخت میشد، میگفت: لباس آقا سیّد حسن کشمیری را بیاورید بپوشم تا خوب شوم! (آذر ۱۳۷۴) استاد ما مرحوم سیّد علی آقا قاضی جدّم را دیده بود و از او تعریف و تمجید میکرد. جدّم آنقدر سجدهٔ طولانی انجام میداد که خانوادهاش از او قطع امید میکردند و پتو و یا روپوشی رویش میانداختند.
از جمله کرامات ایشان که مشهور و بعضی در کتب مقاتل نقل کردهاند این است که عدهای از ترکهای ایران به کربلا مشرّف شدند و از ایشان دربارهٔ قبر علیاصغر امام حسین علیهالسلام سؤال کردند، فرمود: یک شب مهلت بدهید تا جوابتان را بدهم.
با توسّل به ساحت مقدّس اباعبدالله الحسین علیهالسلام، در عالم خواب (یا مکاشفه) امام علیهالسلام میفرمایند: علیاصغر روی سینهام (یا در کنارم) قرار دارد» و روز بعد جواب آنها را میدهد.
جدّم سه پسر داشت یکی سیّد مصطفی که بعد از پدر به جای پدر در کربلا نماز میخواند. دومی سیّد محمّد حسین بود که پرچم استقلال را در فلکه شهرداری کربلا منصوب کرد. سومی پدرم آقا سیّد محمّدعلی بود.
حضرت استاد به حقیر فرمودند: «شرح احوال جدّم آقا سیّد حسن را خوب و مشروح بنویس»؛ لکن با پوزش از روح پرفتوح استاد، در موقع تحریر این مختصر، مطالب آمادهای از آن زندهیاد نزدم نبود تا بیشتر از تذکره او را متذکّر شوم.