به دنبال عرفان و عرفاء
استاد از طفولیّت با جذبهای که در نهادشان بود، او را بهسوی حق و اولیاء الهی و بزرگان اهل سیر و سلوک میکشاند. با اینکه نوجوان بود، ملاقات با بزرگان نصیبش میشد و آنها را دوست میداشت. فرمودند:
«من از اوّل دنبال پیرمردها بودم و رفیق جوان کم داشتم … و هر کدام را میدیدم که بویی از این طریق برده باشد، دستورالعملی از آنها میگرفتم».
اولین کسی که ایشان را در کوچکی متذکّر شد که دنبال حقایق برود مرحوم شیخ مرتضی طالقانی بود. استاد فرمودند:
«نزدیک مدرسه جدّ ما سیّد کاظم یزدی با بچههای هم سن و سال کوچه بازی میکردم، شیخ مرتضی تا مرا دید، اشاره کرد به نزدم بیا. به نزدش رفتم و فرمود: در مغزت نور است با بچهها بازی نکن که تو به درد بازی نمیخوری»!
درباره شیخ علی زاهد قمی شاگرد ملّا حسینقلی همدانی فرمودند:
«من کراراً در نماز ایشان شرکت کردم و تقاضای دستور مینمودم، سفارش اکید کردند که قرآن زیاد بخوانم. موقع وفاتش به خدمتش رسیدم و گفتم: چیزی برای راه بندگی به من بدهید. فرمودند: علی بن ابراهیم قمی میگوید: لااله الّا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین؛ یعنی این ذکر یونسیّه را (در سجده) بگو». درباره سیّد عبدالغفار مازندرانی که فقیه و عالم اخلاقی بودند، (ایشان استاد آیتالله خوئی و میلانی و عدهای از علما بودند و در فقه و اخلاق مهارت داشتند.) فرمودند:
«ایشان گاهی برای رفتن به مسجد، با پدرم رفاقت داشت و به خانه پدرم میآمد و وضو میساخت. از ایشان دستورالعملی خواستم، ذکر یونسیّه را به من سفارش کرد و فرمود: مرحوم آیتالله شیخ محمّد حسین اصفهانی معروف به کمپانی را درک کردم و از ایشان دستوری خواستم، ایشان خواندن سورهٔ «انّا انزلناه فی لیلة القدر» را به من وصیّت کردند و فرمودند: هرکس این سوره را بخواند از سرش تا عرش عمودی از نور متصل است؛ (آذرماه ۱۳۷۶) و خودش هم روزی هزار بار این سوره را میخواندند».