ذاکر
قرآن:
خداوند متعال در آیهی 35 سورهی احزاب میفرماید: «خداوند برای مردان و زنانی که خدا را بسیار یاد میکنند آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است.»
حدیث:
امام علی علیهالسلام فرمود: «یاد کنندهی خدا همدم اوست.»
(غررالحکم، ح 5160)
توضیح مختصر:
هر ذکر، ذاکری دارد که به زبان، قلب و عمل آن را یاد میکند. برای مذکوری که خدای اوست، عمل ذاکر خودش عبادت بوده و برترین اعمال و جایگاه را نزد حقتعالی دارد. مطلق ذکر استحباب دارد، در هر جا باشد؛ چنانکه امام باقر و امام صادق علیهالسلام فرمودند. حضرت علیهالسلام به محمد بن مسلم فرمود: «یاد خدا را در هیچ حال وامگذار. اگر در مستراح بودی و بانگ اذان مؤذن را شنیدی، خدا را یاد کن و هرچه مؤذن میگوید تو نیز بازگو.» (علل الشرایع، ص 284)
امام صادق علیهالسلام فرمود: «در حال ادرار کردن هم ذکر خدا عیبی ندارد چراکه یاد خدا در هر حالی خوب است، پس از ذکر خدا خسته مشو.» (الکافی، ج 2، ص 497)
ذاکر نباید ملول شود که ذکر خدا شفاست و دوای هر دردی است بهشرط آنکه ذاکر به این مقام رسیده باشد و در جانش آن را ادراک کند لذا در حال ایستاده و نشسته، در بازار یا در جمعیت آن را بگوید که در حدیث قدسی خداوند به موسی فرمود: «أنا جلیسٌ مَن ذَکَرنی: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.» (الکافی، ج 2، ص 493)
کسی به پیامبر عرض کرد کدام دسته از مردم درجهاش بالاتر است؟ فرمود: «الذاکرین الله: یاد کنندگان خدا.»
(نهج الذکر، ج 1، ص 66)
1- انشاءالله
در تفسیر (تفسیر علی بن ابراهیم قمی) در ذیل آیهی 9 سورهی کهف نقل شده که: عدّهای از کفار قریش گروهی را به نجران نزد علماء یهود فرستادند تا از پیامبر صلیالله علیه و آله داستان اصحاب کهف، حضرت موسی، ذی القرنین و قیامت را بپرسند که اگر موافق علم آنها بود، پس پیامبر راستگوست وگرنه او را قبول نکنند. کفار قریش بهوسیلهی حضرت ابوطالب مسائل را از او پرسیدند و پیامبر مأمور به انشاءالله گفتن نبود و بدون گفتن این جمله، فرمود: «فردا پاسخ شما را میدهم.» پس چهل روز وحی نیامد و ابوطالب غمگین و مؤمنین به شک و کفار قریش خشنود گردیدند. پس از چهل روز این آیه آمد: «البته برای کار و چیزی میخواهی انجام دهی بگو فردا آن را بهجای میآورم مگر آنکه خدا بخواهد (انشاءالله) خدای را یاد کنید هرگاه فراموش کردید.» (سورهی کهف، آیات 25-24)
(تفسیر فیض الاسلام، ص 764)
پس گفتن و نوشتن (انشاءالله) در خطابات و نامهها که به وعده تعلق میگیرد لازم و ضروری است.
در داستان موسی آیهی 70 سورهی کهف موسی به خضر چنین گفت: «اگر خدا خواهد (انشاءالله) بهزودی مرا صبر کننده خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو را نکنم.» در سورهی صافات آیهی 102 آمده است: وقتی حضرت ابراهیم به فرزندش اسماعیل گفت امر شدهام که تو را ذبح کنم، اسماعیل عرض کرد: «پدر هر چه مأموری انجام بده که (انشاءالله) مرا از بندگان صابر خواهی یافت.»
2- بوستانهای بهشت
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اگر در بوستانهای بهشت گذارتان افتاد در آنها به گردش و تنعّم بپردازید.» عرض کردند: «یا رسولالله بوستانهای بهشت چیست؟» فرمود: «حلقههای ذکر که خداوند را کاروانهایی از فرشتگان است که در پی حلقههای ذکر میگردند. پس هنگامیکه به آنها برسند، پیرامونشان را میگیرند.»
(بحار، ج 1، ص 205 -مکیال المکارم (مترجم)، ج 1، ص 567)
3- ذکر (یاد) خدا
امام سجاد علیهالسلام در مناجات ذاکرین به خداوند عرض میکند: خدایا!
1. ذکر من تو را بهاندازهی خودم است نه بهاندازهی خودت.
2. از بزرگترین نعمتها بر ما، جاری شدن ذکر تو بر زبانهای ماست.
3. خدایا بر ما یاد خودت را در خلوت و آشکار، شب و روز، پیدا و نهان و در خوشحالی و بدحالی الهام کن.
4. خدایا ما را به ذکر خفی (پنهان) همدم ساز.
5. از تو از هر خوشی بدون ذکرت استغفار میکنم.
6. دلها جز یاد تو آرامش نگیرد.
7. در قرآن فرمودی: «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.» اینک ما تو را یاد کنندگانیم همانطور که دستور دادی، پس وفا کن بر ما آنچه وعده دادی. ای ذاکرِ ذاکرین (ای یاد کنندهی یاد کنندگان).
4- ذکر آسان
شخصی به نام «شیبه هُذَلی» نزد پیامبر صلیالله علیه و آله آمد و عرضه داشت من پیر شدهام و توانایی اعمالی چون حج، جهاد و … ندارم، پس ای رسول خدا مرا دستوری آسان مرحمت فرما تا خدای سبحان مرا از آن بهره رساند. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «گفتارت را دو بار تکرار کن.» او سخن خود را مجموعاً سه بار تکرار کرد. پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: در گرداگرد تو درخت و کلوخی نیست مگر اینکه از رحمت بر تو گریه افتاد. چون نماز صبح را گزاردی ده بار بگو: «سبحان ربی العظیم وَ بحَمده وَ لا حولَ وَ لا قوّه الّا بالله العَلی العَظیم» که خدای عزّوجل تو را به گفتن آن از کوری، دیوانگی، بیماری خوره، تنگدستی و رنج پیری نگاه میدارد.
(آب حیات، ص 110 -اربعین شیخ بهایی)
در تعقیبات نماز صبح در مفاتیحالجنان این روایت را از امام باقر علیهالسلام از کتاب تهذیب نقل کرده در آنجا چنین آمده: از کوری، دیوانگی، خوره، پریشانی و خانه بر سرش فرود آمدن یا خرافت در هنگام پیری عافیت دهد.
5- ذکر یونسیه
ابن جریر گفت: شنیدم از رسولالله که فرمود: «اسم خدایی که خوانده شود و جواب داده گردد و سؤال شود پس عطا گردد، خواندن حضرت یونس بن متی علیهالسلام است.»
گفتم: یا رسولالله آیا این ذکر «لا اله الّا انتَ سُبحانَکَ انّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین» مخصوص یونس علیهالسلام بوده یا مسلمانان هم میتوانند بخوانند؟
فرمود: «هم برای یونس و هم برای مؤمنین است هرگاه خدا را بخوانند. مگر نشنیدی قول خداوند را که فرمود: «وکذلک نُنجی المؤمِنین: همینطور ما مؤمنین را نجات میدهیم.» پس شرط خواندن، مؤمن بودن است.»
(المیزان، ج 14، ص 319 -تفسیرالدر المنثور سیوطی)
6- شفا و هدایت
عبدالله جندب، از اصحاب امام صادق علیهالسلام و امام کاظم علیهالسلام و وکیل ایشان بود نامهای با این متن برای امام رضا علیهالسلام نوشت:
«فدایت شوم! من پیر و ضعیف شدهام و از کارهای بسیاری که قدرت داشتم عاجزم. دوست دارم مرا چیزی بیاموزی که به خدا نزدیک کند و بر فهم و دانشم بیفزاید.»
امام در جواب نوشت: «جواب برایت میفرستم آن را بخوان و در آن دقّت کن و خوب بفهم که در آن شفای کسی است که خدا بخواهد او را شفا دهد و هدایت است برای کسی که خدا ارادهی هدایتش کرده باشد.»
زیاد بخوان: «بسمالله الرّحمن الرّحیم لاحول وَ لا قُوّه الّا بِالله العَلیِّ العَظیم»
(سفینه البحار ماده عبد –شاگردان مکتب ائمه، ج 2، ص 402)
7- هفتاد نگاه خاص
امام صادق علیهالسلام فرمود: وقتیکه خداوند امر نمود این آیات از قرآن به زمین نازل شوند آنها از پایهی عرش آویخته بودند و گفتند: «خداوندا! ما را به کجا میفرستی؟ به میان اله خطا و گناه؟» خداوند به آنها فرمود: به زمین نازل شوید، سوگند به عزّت و جلالم هرکدام از آل محمّد و شیعیان آنها، شما را در تعقیب هر نماز واجب قرائت کنند:
1. من در هر روز 70 مرتبه با چشم مکنون خود به آنها نگاه میکنم.
2. و در نگاهی 70 حاجت آنها را برآورده میسازم.
3. و آنچه معاصی انجام داده را میپذیرم و عفو میکنم و آن آیات این است:
1. سوره حمد: «بسمالله الرحمن الرحیم…ولاالضالین»
2. شهد الله انّه لا اله الّا هو…الحکیم (سورهی آلعمران، آیهی 18)
3. آیهالکرسی: «الله لا اله الّا هو…العلی العظیم» (سورهی بقره، آیهی 255)
4. «قُل اللّهم مالِکَ المُلک…قَدیر» (سورهی آلعمران، آیهی 26)
(کلیات حدیث قدسی، ص 667)
8- با اهل ذکر ور نروید
روزی عارف کامل بابا رستم بختیاری به تلمیذش حاجی محمدصادق تخته فولادی میفرماید: بروید شهر مقداری ماست بخرید و بیاورید. حاجی طبق دستور عمل میکند. در مراجعت با یکی از نظامیان حکومتی برخورد میکند. نظامی از حاجی میخواهد تا از لباس و اسبش نگهداری کند تا در رودخانه شنا کند. حاجی میفرمایند: «وقت ندارم باید بروم.» آن مرد نظامی با دستهی تازیانه به سر حاجی میزند بهطوریکه سر حاجی میشکند و ماستها میریزد. حاجی با سکوت، در کنار رودخانه خود را تمیز میکند، مجدداً ماست میخرد و مراجعت میکند. بابا رستم از تأخیر سؤال میکند. حاجی قضیهی خود را با آن حکومتی بیان میدارد. بابا رستم سؤال میکند شما چه عکسالعملی نشان دادی؟ عرض میکند: «هیچ نگفتم و جزای عمل او را به خدا واگذاردم.»
میفرماید: «کار خوبی نکردی، برای اینکه سر شما را شکسته به خدا واگذارش نمودی فوراً برگرد و با او تغیّر و سروصدا نما.» حاجی فوراً برمیگردد. ولی هنگامی میرسند که کار از کار گذشته و اسب او را به زمین زده و هلاکش کرده بود. (نشان از بینشانها، ج 1، ص 37)
مرحوم استاد ذیحق، آیتالله سید عبدالکریم کشمیری بارها فرمود: «با اهل ذکر ور نروید و اذیّت نکنید اگرچه از مذهب دیگر باشد که اثر وضعی دارد و آسیب به آزاردهنده میرسد.»
9- الحمدلله بیمورد
ابن خلکان در وفیات الاعیان نوشته است که سرّی سقطی (م 250) استاد جنید بغدادی گفت: «سی سال است که ازجملهی «الحمدلله» که بر زبانم جاری شد استغفار میکنم.» گفتند: «چگونه؟» گفت: «شبی آتشسوزی در بازار رخ داد بیرون آمدم ببینم به دکان من آتش رسیده یا نه؟ گفتند: به دکان تو آتش نرسیده است. گفتم: الحمدلله. یکمرتبه متنبّه شدم که گیرم دکان من آسیبی ندیده باشد؛ آیا نباید در اندیشهی مسلمین باشم.»
(علوم اسلامی بحث عرفان، ص 101)
10- تلقین ذکر
سید عرفا سید حیدر آملی (م 790) در کتاب المحیط الاعظم دربارهی تلقین ذکر میفرماید: آنچه فقیر مذکور (محمد سمنانی) در اجازهی خود بهطور تقصیل برایم ذکر کرده آن است که: روزی حضرت علی علیهالسلام بر رسولالله وارد شد و عرض کرد: «مرا به نزدیکترین راهی که بهسوی خداوند منتهی و در نزد او پسندیده و آسانترین برای بندگان اوست راهنمایی فرما.»
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «یا علی علیهالسلام بر تو باد به آنچه از طریق نبوّت به تو رسیده.» عرض کرد: «آن چیست؟» فرمود: «ذکر خدا.» عرض کرد: «یا رسولالله! اگر فضیلت ذکر اینچنین است پس تمامی مردمان ذکر گویند.» فرمود: «این سخن را رها کن. قیامت و رستاخیز بزرگ برپا نمیگردد درحالیکه بر روی زمین کسی باشد که الله الله بگوید.» سپس فرمود: «یا علی ساکت باش؛ من سه بار این ذکر را میگویم و تو از من میشنوی، چون من ساکت شدم تو بگو تا من بشنوم.» اینگونه رسولالله صلیالله علیه و آله علی علیهالسلام را تلقین ذکر فرمود.
(مقدمهی اسرار الشریعه، ص 13)
11- ذاکریت پنجمین اختر
امام صادق علیهالسلام دربارهی پدرش امام باقر علیهالسلام فرمود: «پدرم بسیار یاد خدا میکرد. با او که راه میرفتم مشغول ذکر بود. چون با او طعام میخوردم او را مشغول ذکر میدیدم و چون با مردم سخن میگفت، سخن گفتن، او را از یاد خدا بازنمیداشت. پیوسته میدیدم زبانش به کامش چسبیده و مشغول ذکر «لا اله الا الله» بود. صبح ما را جمع و امر میکرد مشغول ذکر و یاد خدا باشیم تا طلوع آفتاب.»
(گنجینهی عرفان، ص 28؛ عین الحیاه، ج 2، ص 472)