آن قدر تعریف ندارد
شخصی در اصفهان خیلی به استاد ابراز علاقه میکرد و خمس مال خود را نیز به ایشان میداد. ظاهراً در بعضی از سلاسل طریقت هم بود. این شخص روزی به حج عمره رفت و وقتی بازگشت طبق سنّت محاسن خود را آرایش داد و آمادهٔ پذیرایی شد. حضرت استاد هم با سه نفر از شاگردان در مسافرت به اصفهان به دیدار ایشان رفت.
در آن میهمانی زمانی که میزبان مشغول پذیرایی بود، استاد آهسته به یکی از شاگردانش فرمود: «آن قدرها هم که دربارهٔ او (تعریف) میکنند، خبری نیست»!
شنیدم که میزبان در اواخر عمر از بزرگ طریقتی خویش جدا شده و الآن حدود چند ماهی است که وفات
کرده است.