اتهام دیوانگی و کافری
عارف نامی ابوسعید ابوالخیر در احوالات خود درباره خلق نسبت به او چنین فرمود: نام دیوانگی بر ما روا داشتند که به حکم «ایمان عبد، کامل نمیشود تا اینکه مردم بگویند او دیوانه است» مصداق پیدا کردیم.
عدهای ما را قبول کردند، گروهی به نزد قاضی شدند و به کافری ما گواهی دادند. به هر زمینی که ما بگذشتیم، گفتند: از شومی آن مرد در این زمین نبات نروید. روزی در مسجد نشسته بودیم زنان بر بام آمدند و نجاست بر ما پاشیدند. آواز از غیب میآمد: «او لم یکف بربک: آیا موجودات عالم گواه است کفایت از برهان نمیکند.» (فصلت: 53) گاهی جماعتیان از جماعت مسجد بازایستادند و گفتند: این مرد دیوانه در مسجد است ما در جماعت نمیرویم. بااینهمه از آن، حالت قبض بر ما درآمد. قرآن را باز کردیم این آیت برآمد: «نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون: ما شما را به بد و نیک مبتلا کرده بیازمائیم و هنگام مرگ بهسوی ما بازمیگردید.» (انبیاء: 35) او گفت: اینهمه بلاست که در راه تو میآوریم. اگر خیر است بلاست و اگر شر است بلاست به خیر و شر فرو آی و با ما گرد. پس از آن نیز ما در میان نبودیم، همه فضل و کرم او بود.