اسرار و سخنان شما کو؟
نصرالدین، وزیر وقت و جمیع علما، شیوخ، عرفا، امرا و اعیان در مکانی حاضر بودند و هر یک در انواع علوم و فنون سخن میگفتند و بحث میکردند. شمس الدین تبریزی در کُنجی به حال مراقبت بود، ناگاه برخاست و گفت: «تا کی بر زین بی اسب سوار گشته و در میدان مردان میتازید؟ تا کی به عصای دیگران به پا میروید؟ این سخنآنکه می گویید، سخنان مردم آن زمان در عهد خود بود که در مَسند نشسته بودند و از خود معانی میگفتند. چون مردان این عهد شمائید، اسرار و سخنان شما کو»؟
همهشان از شرمساری سر در پیش انداختند. بعد فرمود:
«بعضی کاتب وحی بودند و بعضی محل وحی. اکنون جهد کنید که هر دو باشید، هم محل وحی و هم کاتب وحی». (خط سوم، ص 622)