امام علیهالسلام پاسخ میدهد
حذیفه بن یمان، عمربن خطاب را در راه دید؛ عمر پرسید: ای پسر یمان، حالت چطور است؟ گفت: میخواهی چطور باشد؟! به خدا سوگند حق را خوش ندارم و فتنه را دوست دارم و به چیزی که ندیدهام گواهی میدهم و غیر مخلوق را حفظ میکنم و بیوضو، صلوات بجا میآورم و مرا در زمین، چیزی است که در آسمان برای خدا نیست.
عمر از گفتار حذیفه، خشمناک شد و چون برای کاری شتاب داشت بیدرنگ رفت ولی تصمیم گرفت حذیفه را شکنجه نماید.
میان راه به علی بن ابیطالب علیهالسلام برخورد؛ حضرت فرمود: ای عمر! چرا خشمناکی؟ گفت: حذیفه را دیدم و از احوالش پرسیدم، به من گفت: حق را خوش ندارم! حضرت فرمود: راست گفته است، مرگ را خوش ندارد و آن حق است.
عمر گفت: یا علی! حذیفه میگوید: فتنه را دوست دارم! حضرت فرمود: راست گفته است، زیرا مال و فرزند را دوست دارد و خدای- تعالی- فرمود: «إنّما اموالکم و أولادوکم فتنه»(تغابن:15) یعنی مالها و فرزندانتان فتنه هستند (که به آن انسان، مورد آزمایش قرار میگیرد)
عمر گفت: یا علی علیهالسلام! او میگوید: گواهی میدهم به چیزی که ندیدهام! حضرت فرمود: راست گفته است، گواهی میدهد بیگانگی خدا و مرگ و بعثت و قیامت و بهشت و دوزخ و صراط درحالیکه آنها را ندیده است.
عمر گفت: یا علی علیهالسلام! او گفته: حفظ میکنم غیر مخلوق را! حضرت فرمود: راست گفته، چون کتاب خدای متعال، قرآن را حفظ میکند و آن غیر مخلوق است.
عمر گفت: او میگوید: بیوضو، صلوات بجا میآورم! حضرت فرمود: راست گفته، بر پسر عمویم رسول خدا صلیالله علیه و آله بیوضو، صلوات میفرستد و آن جایز است.
عمر گفت: یا اباالحسن! بزرگتر از اینها گفته! حضرت فرمود: چه گفته است؟ عرض کرد: میگوید مرا در زمین چیزی است که در آسمان، برای خدا نیست! حضرت فرمود: راست گفته، او را زن و فرزند است و خدای- تعالی- از زن و فرزند منزّه است. عمر گفت: اگر علی بن ابیطالب علیهالسلام نباشد، پسر خطاب هلاک میشود. (کفایه الطالب، ص 96- بوستان معرفت)