انوار

چون آینه دل به‌تدریج صیقل یابد و ظلمت صفات بشری از او محو شود؛ پذیرای انوار غیبی گردد. در بدایت حال سالک، انوار بیشتر بر مثال بروق و لوامع و لوایح پدید آید و به اندازه اخلاص و صفای آینه، نورانیت می‌افزاید و می‌کاهد. هر چه صقالت زیادتر شود انوار به قوت‌تر گردد. کم‌کم از نور کم، به شمع و مشعله و آتش‌های افروخته مشاهده شود؛ آنگه، انوار علوی به‌صورت ستارگان خرد و بزرگ، سپس بر مثال ماه و بعد در شکل شمس پیدا گردد. منشأ انوار، متنوع است، پیامبر و صاحبان ولایت، روحانیت سالک و ارواح اولیاء و اساتید و اذکار و عبادات و… باعث می‌شود که هر یک را، نوری مناسب از آن برخیزد. بعد از انوار که خیال را در آن تصرف نماند، الوان برخیزد در بی‌رنگی و بی‌صورتی که نور مطلق است و از همه‌چیز منزه می‌باشد. هر شکل و لون که خیال، ادراک کند جمله از صفات بشری است. چون با روحانیت صرف افتد، این صفات نماند. هر چه در بروق و لوامع آید منشأ آنگاه از وضو و نماز و گاه از غلبات انوار روح بود و همانند ابری حجب صفات بشری منخرق شود. انوار هر چه کامل‌تر باشد مانند ماه شب چهارده و خورشید کامل، صفای دل بیشتر و اگر به نقصان بیند به همان مقدار نقصان، کدورت باقی است. خورشید، روح است و ماه، قلب. اگر یک‌باره آن دو را به نورانیت بیند عکس نور روح، ماه دل را منوّر کرده است.

بروق: برق‌وار بجهد و زود منقطع شود.

لوامع: اندکی نور توقف بکند.

لوایح: چون نور آفتاب که عکس آن با آینه بر جانی می‌زند و قدری توقف می‌کند و با درد حجاب می‌شود.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.