ای نقرهها و طلاها غیر علی علیهالسلام را بفریبید
زاذان گوید: «من با قنبر بهسوی امیرالمؤمنین رفتیم، قنبر گفت: یا امیرالمؤمنین! برخیز که برایت گنجی مهم پنهان کردهام؟ حضرت فرمود: آن چیست؟ قنبر گفت: برخیز و با من آی!
حضرت برخاست و با او به خانه درآمد؛ قنبر کیسه بزرگی از کتآنکه پر از کیسههای کوچک طلا و نقره در آن بود، آورد و گفت: ای امیرالمؤمنین! میدانم که شما چیزی را برنمیداری مگر آنکه همه را تقسیم میکنی، این را فقط برای شما ذخیره کردم!
حضرت فرمود: هرآینه دوست داشتم که در این خانه آتشی شعله میکشید و همه را میسوزانید؛ پس شمشیر از غلاف کشید و بر کیسهها زد؛ و طلاها و نقرهها از میان کیسهها به بیرون ریخته شدند.
سپس فرمود: اینها را میان مردن تقسیم کنید و این کار را کردند؛ بعد فرمود: شاهد باشید که چیزی برای خود نگرفتم و در تقسیم بین مسلمانان کوتاهی نکردم و آنگاه حضرتش فرمود: ای طلاها و نقرهها! غیر علی علیهالسلام را بفریبید.
قنبر گفت: در خانه، چوب مسواک و سوزن خیّاطی هم هست؛ حضرت فرمود: اینها را هم تقسیم کنید. مردم گفتند: ما را به اینها احتیاجی نیست.
حضرت فرمود: «قسم به خدایی که جانم در دست اوست باید به هنگام قسمت کردن بیتالمال، خوب و بد اشیاء را بگیرید». (نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج 8 ص 181- بحارالانوار، ج 8، ص 732)