بازگرداندن
اوایلی که استاد از عراق به ایران آمد، در قم ساکن شد و گاهی به تهران منزل فرزندان خود میرفت. شاگردی گفت: «با ماشین خودم از تهران به طرف قم به راه افتادم. چون به بهشتزهرا رسیدم یک مرتبه به دلم افتاد که به منزل فرزند استاد بروم. شاید ایشان بخواهد به قم بیاید.
پس بهطرف منزل فرزندشان رفتم. چون رسیدم در زدم و با تعجب دیدم استاد آمادهٔ رفتن به قم میباشد و ساکش را نیز در دست دارد. فهمیدم که این از تصرّف ایشان بود که مرا برگرداند».