بوی مُشک از جسد «جَون»
«جَون» غلام ابوذر غفاری، غلام سیاهی بود که خدمت امام حسین علیهالسلام آمد و اجازه میدان رفتن از امام طلب نمود. امام فرمود: تو در وقت عافیت متابعت ما کردی، خود را به بلا گرفتار مکن. از جانب من به هر جا که میخواهی بروی مأذون هستی. عرض کرد: ای پسر رسول خدا! من در ایام راحتی زندگی، سر سفره شما بودم الآن در سختی شما را تنها گذارم؟ اگرچه صورتم سیاه و بوی تنم خوب نیست اما هرگز از شما جدا نشوم. پس از شهادت، امام وقتی بر سر جنازهاش آمد عرض کرد: خدایا! رویش سفید و بویش را طیب گردان و او را با ابرار محشور کن و میان او و محمد و آل محمد شناسایی و دوستی برقرار فرما. امام زینالعابدین علیهالسلام فرمود: جسد «جون» را که بعد از ده روز یافتند به دعای امام بوی مشک از او ساطع بود.