تاج کژ شد
روزی حضرت سلیمان علیهالسلام بر تخت سلطنت نشسته بود و مرغان در هوا پر درآورده بودند و قبه کرده تا آفتاب بر سلیمان نتابد.
هم تخت پران (بر ابر یا باد نشسته) هم قبه بر هوا بود. ناگاه اندیشهای که لایق شکر آن نعمت نبود در خاطر سلیمان بگذشت. در حال، تاج بر سرش کژ گشت. هرچند راست میکرد باز کژ میشد. فرمود: ای تاج راست شو! تاج به سخن آمد و گفت: ای سلیمان! تو (خاطر) راست شو. سلیمان علیهالسلام در حال به سجده افتاد که ربنا ظلمنا: خدایا بر خود ستم کردیم. (اعراف:23) در حال، تاج کژ شده بیآنکه او را راست کند، بر سر راست ایستاد.
سلیمان علیهالسلام به امتحان تاج را کژ میکرد، راست میشد.
مولانا بعد از نقل این قضیه میفرماید: عزیز من! تاج تو، ذوق توست، وجد و گرمی توست. چون ذوق از تو رفت، افسرده شدی، تاج تو کژ شد.
ذوقی که ز خلق آید زو هستی تن زاید **** ذوقی که ز حق آید، زاید دل و جان ای جان