تجلی ربوبیّت و الوهیّت
تجلی ذاتی بر دو نوع است: ربوبی و الوهی 1- تجلی ربوبیت همانند آنچه برای موسی علیهالسلام اتفاق افتاد که کوه طفیلی او بود نه او طفیلی کوه. خدا فرمود: «فلما تجلّی ربّه للجبل جعله دکاً و خرّ موسی صعقاً: چون خدا تجلی بر کوه کرد آن را از هم پاشید و موسی بیهوش به رو در افتاد.» (اعراف: 142) از تجلّی، نصیب کوه تدکدک (قطعه قطعه شدن) و نصیب موسی علیهالسلام صعقه. لذا هستی موسی علیهالسلام و کوه بماند و موسی علیهالسلام بیهوش بیفتاد. چون حضرت ربوبیت پرورنده و دارنده بود، وجود او باقی گذاشت. 2- تجلی الوهیت حضرت محمد صلیالله علیه و آله را بود تا جملگی هستی محمدی به تاراج داد و عوض وجود محمدی، وجود ذات الوهیت اثبات فرمود: «ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم: آنان که با تو بیعت میکنند و پیمان میبندند همانا با خدا بیعت میکنند، دست خدا بالای همه دستهاست.» (فتح: 10) کمال این سعادت به هیچ کس از انبیاء نداد. از این خرمن، خوشه چینان را، مشرف هم گردانید، آن جا که در حدیث قدسی فرمود: «بندهام به وسیله نوافل به من تقرّب میجوید تا اینکه دوستش میدارم. چون دوستش داشتم، من گوش و چشم و دست و زبان او میشوم، به من میشنود و میبیند دلاوری میکند و سخن میگوید.» (بی یسمع و یبصر و بیطش و ینطق)
و این سعادت از خاصیت تجلی ذات الوهیت بود.