تسبیح، بهانه است
در استخاره گرفتن استاد با تسبیح، تسبیح بهانه بود. میفرمود: «وقتی حالش میآید، به دلم الهام میشود. در این ارتباط نمونهای از استخاره عارف بالله آقای قاضی را نقل میکنم:
«رشلاش تاجر مذهبی و صاحب شرکت مسافربری، یکی از فرزندان مرحوم قاضی را میبیند و از او چند استخاره میگیرد. جواب استخاره، آری و یا نه بود. تاجر میگوید: «این هم شد استخاره»؟! فرزند قاضی از او علّت را میپرسد. او میگوید: «هنگام ظهر یک روز تابستان که هوا بسیار گرم بود و ماشینهای مسافرتی ما مسافر نداشتند، پدرت را دیدم که عبا بر سر بهطرف شرکت مسافربری ما میآید». عرض کردم: «استخاره میخواهم». او تسبیح را از جیبش بیرون آورد و شروع به استخاره کرد. هنگام استخاره نگاهی به بالا میانداخت، سپس دانههای تسبیح را میگرفت. پیش از آنکه دانههای تسبیح را بشمرد، جواب استخاره را میفرمود. دوباره با کمی فاصله، استخاره دیگری گرفتم و توضیح داد. با اینکه مسافری نبود به راننده گفتم: ماشین را روشن کند و آقای قاضی را به کوفه ببرد. خودم هم سوار بر ماشین شدم و استخاره دیگری گرفتم.
در هر استخاره نمیگفت خوب است یا بد؛ بلکه پاسخ استخارات را با عباراتی کوتاه میفرمود: «کار قابلقبول نیست. هرگز به سخن او گوش فرا نده. معامله سودآور نیست. به حول قوه الهی سفر کنید». (آیت الحق، سید محمدحسن قاضی، ترجمه سید محمدعلی قاضی، ج ۲، ص ۱۹۵، انتشارات حکمت)