حکیمان الهی
اگر خاری به پایی فرو رود، جای فرو رفتن را تر میکنند و روغن میمالند؛ بعد با سر سوزن یا ناخنگیر، یواشیواش آن را درمیآورند. حال اگر خاری از رذایل در دل فرو رود به چه چیزی باید آن را در آورد؟ حتماً کار کسانی است که مسائل روحی و روانی را میدانند و نسخه حاذقانه میپیچند و آنها عالمان اخلاقی هستند؛ که البته در مداوای این امراض، مدّعیان کم نیستند و صاحب درد به هر نسخه نا حاذق، دچار زخم بیشتر میشود. در واقع مسائل سخت روحی و روانی را باید ریشهای کار کرد؛ تا علت و سبب را پیدا کرد و علاج مقطعی و به این و آنی که ظاهر را میفهمند مراجعه کردن، جان را سستتر میکند. از ابزار درد و مرض شناسی جسمانی، گرفتن نبض است که حکیم بر اثر نوسانات نبض، مشکل مریض را میشناسد و بعد نسخه مینویسد. در امراض نفسانی، حکیمان الهی با فراستی که از حضرت حق به آنها داده شده، نبض را میگیرند و سپس به مداوای بیمار نفسانی میپردازند. به تعبیری دیگر، آنان طبیب قلوباند و به علة العلل پی میبرند و دستورالعمل میدهند تا مریض چه اندازه بتواند نسخه را پیاده کند. البته آنان بیمار روحی را ناامید نمیکنند و مژده عافیت میدهند تا با القاء، تقویتی یابند و بتوانند در مداوا، پیشرفت داشته باشند. مثلاً گویند: ای مریض نفسانی، همانطور که باران، گیاه را حیات میدهد؛ من به کمک حضرت حق، نفس مریضت را طراوت میدهم، من غمخوار تو میباشم و ناراحت مباش که از پدر به تو مهربانتر هستم؛ تا از خوف عدم صحت، نجات یابد.