خصوصیات علویه
یکی از دوستان اهل علم تهرانی از دوستداران جناب استاد برایم نقل کردند:
قبلاً مادرم از تهران برایم در قم پیغام داده بود عیالی برایت پیدا کردم و بیا؛ بنده توجهی نکردم. تا اینکه در تهران عقد فلان تلمیذ استاد به سال ۱۳۶۱ بود و استاد هم تشریف داشتند.
آن روز در مراسم عقد، بنده مدحی خواندم (ایشان خوش صدا، گاهی در حضور استاد اشعار و روضه میخواندند.) و حضرت استاد تشویقم کرد. پیش خود گفتم، بد نیست استخاره برای ازدواج با دختری که مادرم پیشنهاد کرده بگیرم.
عرض کردم: لطف بفرمایید استخارهای برایم بگیرید، استخاره را با قرآن با سبک خاص خودش که به خطوط قبل و بعد نگاه میکردند گرفتند و بعد به بنده نگاه کردند و تبسم نمودند و فرمودند: نکاح است؟
عرض کردم: آری، فرمودند: علویه است تاج سر است، بعد مشخصات جسمی او را فرمودند و من خندیدم. فرمود: اسمش را بگویم؟ در این وقت آقایی نشسته بود و تقاضای استخارهای کرد. ایشان فرمود: حال استخاره برای شما ندارم.
من بعد از مراسم عقد، به مادرم زنگ زدم و گفتم: دختر علویه است، گفت: نمیدانم. از همشیرهام پرسید، او هم گفت نمیدانم. بعد که برای این ازدواج اقدام کرد درست همان خصوصیات را که استاد فرموده بودند تطبیق میکرد؛ و به سال ۱۳۶۲ با همان علویه ازدواج کردم.