دارویی از بخیل
جوان مردی در جنگ با سپاه تاتار (ترکستان) به زخمی شدید مبتلا شد. شخصی به او گفت: «فلان بازرگان دارویی شفابخش دارد، اگر از او بگیری، خوب میشوی».
چون بازرگان به بخل معروف بود، جوان مرد گفت:
«اگر از او این دارو را بخواهم یا میدهد، یا نمیدهد.
اگر دارو را داد یا در فروختن آن منفعت کند و یا منفعت نکند.
به هر حال داروی او که بخیل است، زهر کُشنده خواهد بود. داروی ناپاک که با منّت به دست آید ممکن است موجب سلامتی تن شود، ولی از سوی دیگر موجب رنجش و ضعف روح خواهد شد».
اگر حنظل خوری از دست خوش خوی **** به از شیرنی از دستترش روی