دست زدن (کف زدن)
محافظت و مراقبت وقت را گویند.
ما را زهوای خویش دف زن کردی **** صد دریا را ز خویش کف زن کردی (کلّیات شمس)
دست زدن (کف زدن)، تواجد را گویند که به علّت فرح بالله است آنگاه که مرادش را به مشاهده دریابد.
چو در دست است رودی خوش، بزن مطرب سرود خوش **** که دستافشان غزل خوانیم و پا کوبان سر اندازیم (حافظ)
هین دف بزن هین کف بزن، کاقبال خواهی یافتن **** مردانه باش و غم مخور، ای غمگسار مرد و زن (کلّیات شمس)