رزق خاص

نقل است که اویس قرنی، سه شبانه‌روز چیزی نخورد. روز چهارم در راه یک دینار دید و برنداشت و گفت: از کسی افتاده باشد! برفت تا گیاه برچیند و بخورد. گوسفندی دید که نانی گرم در دهان گرفته، بیامد و پیش او بنهاد، گفت: مگر از کسی ربوده باشد! روی بگردانید. گوسفند به سخن درآمد و گفت: من بندهٔ آن کسم که تو بندهٔ اویی، بگیر، روزی خدای از بنده خدای. چون دست دراز کرد تا بگیرد، دید نان در دستش می‌باشد و گوسفند (موکل الهی) ناپدید شده است.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.