رضا

رضا به معنای خشنودی است.

رضا ضدّ سخط است آن ترک اعتراض و ناخشنودی باطن و ظاهر در گفتار و کردار باشد و این صفت از ثمرات محبّت و از لوازم آن است؛ زیرا محب هرچه را که از محبوب وی صادر شود نیکو می‌شمارد و نیز صاحب مرتبهٔ رضا فقر و غنا، رنج و راحت، عزّت و ذلّت، تندرستی و بیماری، مرگ و زندگانی و … برایش یکسان است و یکی را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد و هیچ‌کدام بر دل او گران نیست؛ زیرا همه را صادر از خدای سبحان می­داند و دوستی او در دلش استوار شده به‌گونه‌ای که افعال او را دوست دارد و خواست او را بر خواهش خود ترجیح می‌دهد و به آنچه به او می‌رسد راضی است.

رضا خشنودی است و آن ثمرهٔ محبّت بوده و مقتضای عدم انکار است چه در ظاهر، چه در باطن، چه در دل و چه در قول و چه در فعل.

اهل ظاهر را مطلوب آن باشد که خدای تعالی از ایشان راضی باشد با از خشم و عقاب او ایمن شوند و اهل حقیقت را مطلوب این باشد که از خدای تعالی راضی باشد و آن‌چنان باشد که ایشان را هیچ حالی از احوال مختلف مانند مرگ و زندگانی و بقا و فنا و رنج و راحت و سعادت و شقاوت و غنی و فقر مخالف طبع او نباشد و یکی را بر دیگری ترجیح ندهد. چه دانسته باشد که صدور همه از باری‌تعالی است و محبّت وی در طبایع ایشان راسخ شده باشد.

چون قضایِ حق، رضای بنده شد **** حکم او را بندهٔ خواهنده شد (مثنوی)

در سوره مجادله ۲۲ فرمود: «رضی الله عَنهم و رَضوا عنه: خداوند از مؤمنان از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند.»

رضای خدا از بنده این است که بنده از دستور او پیروی نموده و از منهی او کناره‌گیری نماید و رضای بنده از خدا آن است که قضای حق را مکروه ندارد.

عرفا در تعریف رضا مطالبی فرموده‌اند از جمله:

رضا، شادی دل است به تلخی قضا.

رضا، خروج از رضای نفس است و درآمدن به رضای حق.

رضا، فانی کردن ارادهٔ خود در ارادهٔ اوست.

رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: «وقتی خدا بنده‌ای را دوست بدارد، او را به بلایی بزرگ مبتلا می‌کند. اگر بنده راضی گشت، بهره‌اش نزد خداوند رضایت است و اگر راضی نشد، بهره‌اش ناخشنودی است.»

در حدیث قدسی آمده که فرمود: «هرکس به قضای من رضا ندهد و بر بلای من نشکیبد، باید خدایی جز من بجوید.»

با دو قبله ره توحید نتوان رفت راست **** یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن (سنایی)

رضا خشنودی بنده از حق و ارادهٔ او و مقدّرات وی است و مرتبهٔ اعلای آن از اعلا مراتب کمال انسانی و بزرگ‌ترین مقامات اهل جذبه و محبّت است و آن فوق مقام تسلیم و دون مقام فناست.

بالجمله مقام رضا عبارت است از خشنودی و فرحناکی عبد از حق و مرادات و قضا و قدر اوست.

رضا مراتبی دارد:

درجهٔ اوّل رضای بالله است ربّاً؛ یعنی رضای به مقام ربوبیّت حق است و عبد سالک خود را تحت ربوبیّت حق قرار دهد و از آن خشنود بوده و تسلیم مقام ربوبیّت گردد؛ و علامت آن این است که علاوه بر آنکه مشقّت تکلیف برداشته شود، از اوامر الهیّه خشنود و خرّم باشد و آن را به جان و دل استقبال کند و منهیّات شرعیّه پیش او مغبوض بوده و دل‌خوش باشد به مقام بندگی خود مولایی حق.

درجهٔ دوم، رضای به قضا و قدر حق است؛ یعنی خشنودی از پیشامدهای گوارا و ناگوار و فرحناکی از آنچه حق‌تعالی برای او مرحمت فرموده از بلیّات و امراض و فقدان احبّه و همه را عطیّه حق‌تعالی شمارد و حصول این مقام نشود مگر با معرفت به مقام رأفت و رحمت حق‌تعالی به عبد و ایمان به اینکه آنچه حق‌تعالی مرحمت فرماید در این عالم برای تربیت بندگان و حصول کمالات نفسانیّه است. چه‌بسا انسان به‌واسطهٔ فقر و تهیدستی به مقام کمال ذاتی خود برسد و چه‌بسا به‌واسطهٔ مرض و ناتوانی به سعادت جاودانه رسد.

این‌ها در صورتی است که بنده در اوّل مقامات سلوک باشد و الّا اگر تحصیل مقام محبّت و جذبه کرده باشد و از کأس عشق جرعه‌ای نوشیده باشد، آنچه از محبوبش برسد، محبوب اوست و این مقام، یعنی مقام محبّت و جذبه را باید اوایل درجهٔ ثالثهٔ رضا دانست؛ و از آن به رضا بِرَضیَ الله تعبیر کنند و آن‌چنان است که عبد از خود خشنودی ندارد و رضاتی او تابع رضات حق است.

رضا اسمی است که در آن معانی عبودیت جمع شده است.

عجب است از کسی که ادّعای عبودیّت حق می‌کند، امّا در مقدّرات خود نسبت به حق منازعه دارد. عارفان بالله راضی تقدیرات اویند.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: «داناترین مردم به خدا، خشنودترین آن‌ها به قضایش است.»

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.