رند
رند، در لغت آن است که خود را در ظاهر در ملامت دارد و در باطن سلامت باشد.
رند، منکری است که انکار او از روی زیرکی و کیاست بود نه از سر جهل و حماقت و آنکه کار خود را به فراست کند.
زاهد از کوچهٔ رندان به سلامت بگذر **** تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند (حافظ)
رند آن است که از جمیع کثرات و تعیّنات وجوبی و امکانی اسماء و صفات و اعیان و اوصاف و نعوت و احکام آن به رندهٔ محو و فنا از خود گذشته و هیچ تقیّد ندارد جز الله.
چو مهمان خراباتی به عزّت باش با رندان **** که دردسر کشی جانا گر این مستی خمار آرد (حافظ)
صوفی مباش منکر رندان که سرّ عشق **** روز ازل به مردم قلّاش میدهند (حافظ)
در اصطلاح عرفا رند به کسی میگویند که جمیع کثرات و تعیّنات را از خود دور کرده و تمام رسومات ظاهری و قیود معموله را رها کرده و محو حقیقت شده باشد و تقیّد به هیچ قید ندارد جز الله.
رند اشاره به اولیا و عرفاست که وجود ایشان از غبار کدورات بشریّت صافی و پاک گشته است.