روح

روح به ضمّ، این کلمه در عرف به معنی روان و روان مقابل جسم باشد و جوهر مجرّد است ولی در قرآن که مجموعاً ۲۱ بار آمده در غیر آن نیز استعمال شده.

روح اسمی است برای نفس یا جزئی که به‌وسیلهٔ آن حیات و جنبش و تحرّک حاصل می‌شود و نیز همان چیزی است که سودها و منفعت‌ها را جلب و زیان و ضررها را دفع می‌کند.

در علم کلام، روح جوهری مجرّد است که به بدن تعلّقی تدبیری دارد و از نظر کار و عمل، به‌وسیلهٔ بدن، اعمالی را انجام می‌دهد.

روح منشأ عقل و حیات است و آن را مترادف با نفس ناطقه دانسته‌اند.

روح مبدأ حیات است که جاندار به‌وسیلهٔ آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می‌شود.

به‌طور اجمال می‌توان گفت روح، موجود مجرّد و حقیقت حیات و علم و قدرت و اراده و اختیار بشری است و از قبیل صفات و یا حالات که بر انسان عارض می‌شود، نخواهد بود.

روح در لغت به معنی جان و روان و مایهٔ حیات و در اصطلاح شریعت به معنی امر الهی و در اصطلاح فلاسفه به معنی جوهر عقلِ مدرکِ ذات خود است که از این حیث، مبدأ تصوّرات و مدرک اشیاء خارج از ذهن است. در مباحث معرفتی، روح را متمایز از بدن و منشأ عقل و حیات دانسته‌اند و روح در مقابل مادّه است. برخی در باب روح و اقسام آن، آن را بر روح نباتی، روح حیوانی و روح انسانی تقسیم کرده‌اند و عدّه‌ای نیز در توصیف منشأ عقل و حیات سه مقولهٔ قلب، روح و نفس را مطرح کرده‌اند.

عرفا می‌گویند در نام‌گذاری و سلسله ترقّیات جان آدمی، اوّل نفس بعد قلب و بعد از آن روح است.

در سوره اعراف ۱۷۲ فرمود: «نفخت فیه من روحی؛

اَحوَل گوید از حضرت صادق علیه‌السلام دربارهٔ روحی که در حضرت آدم دمیده شد پرسیدم که خدا فرمود: چون او را برابر ساختم، از روح خود در او دمیدم «نفخت فیه من روحی». فرمود: «آن روح مخلوق است و هم روحی که در عیسی دمیده شد مخلوق بود.»

حُمران گوید از امام صادق علیه‌السلام دربارهٔ این آیه «و روح منه؛ روحی از طرف او بود» (نساء ۱۷۱) پرسیدم، فرمود: «آن روح آفریده است که آن را خدا در آدم و عیسی پدید آورد.»

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.