وبلاگ

زبان حال حضرت صالح علیه السلام

بعد از آن‌که خدا قوم نابکار صالح علیه‌السلام را عذاب کرد، حضرت صالح علیه‌السلام به زبانِ حال می‌گفت: «ای قوم من که زندگیِ باطل کردید، به خاطر شما نزد خدا گِلِه کردم، پس او فرمود: شکیبا باش، نزدیک است دوره‌ی آنان نیز تمام شود. از بس در حقّم ستم کردید، شیر نصیحت در رگ‌های من خشکید و قلبم افسرده شد. خدا فرمود: بر زخم‌هایت مرهم نَهَم.

حق مرا گفته تو را لطفی دهم **** بر سر آن زخم‌ها مرهم نهم

من به شما مرحمت نشان دادم و سخنانی شِکرین گفتم، ولی شما در وجودتان هم چون زهر می‌پنداشتید، چون خودتان از زهرستان جفا بودید. الآن برای چه غمگین شوم، شما مایه‌ی غم من بودید و غم سرنگون شد، بعد از برطرف شدن غم کی ناله کنند»؟

چون اشک احساس بر گونه‌اش جاری شد، به خود گفت: «برای چه می‌گریی! به خاطر دل زنگار آنان! یا برای زبان زهرآگین هم چون مار آنان، یا برای نفس و دندان سگ صفتانه‌ی آنان، یا برای دهان و چشم آنآن‌که لانه‌ی کژدم بود، یا برای ستیز و استهزاءِ آنان، یا برای دست و پا و چشم کج آنان، یا برای مِهر و صلح آنآن‌که همه نامتعادل و ناقص بود؟

دستشان کژ، پایشان کژ، چشم کژ **** مهرشان کژ، صلحشان کژ، خشم کژ

گریه‌ام برای لطف حق نسبت به خودم می‌باشد که مرا از آنانی قرار داد که پای بر روی زیبایی و جمال پیر عقل نهادند و خریدار تقلید و تعصّب بودند و به کج روی روی آوردند». (مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بیت 2541 تا 2569)

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.