زن فرانسوی
دوست صاحب کتاب توسّلات که مکرّر به زیارت حضرت رقیه رفته، نقل کرد که در حرم حضرت رقیه زن فرانسوی را دید که دو قالیچه گرانقیمت بهعنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده بود. مردم از دیدن این عمل تعجب کردند و علت را از او پرسیدند. او گفت: من مسلمان نیستم! ابتدا که از فرانسه بهعنوان مأموریت به اینجا آمدم در منزلی مجاور حرم ساکن شدم. شب اول موقع خواب، صدای گریه شنیدم و بعد هم صدا قطع نمیشد. پرسیدم این گریهها از کجاست؟ گفتند: از حرم دختر امام شیعیان. فکر کردم، دختر امروز مرده که اینان گریه میکنند، بعد فهمیدم متجاوز از هزار سال است که برای او گریه میکنند. تعجب کردم که چرا هنوز مردم برای او گریه میکنند. بعد معلوم شد که این دختر زندگی او و پدرش با دیگران فرق میکند و در اسیری اینجا وفات یافته است. روزی توجه کردم، دیدم مردم هدیه میآورند و برای او نذر میکنند؛ علاقهام به صاحب این قبر زیاد شد. بعد از مدتی که حامله شدم، مرا برای زایمان به زایشگاه بردند. در آنجا دکترها گفتند: کودک شما غیرطبیعی به دنیا میآید و ما باید عمل جراحی انجام دهیم. از عمل جراحی فهمیدم که در کام مرگ قرارگرفتهام؛ دنبال توسل و چاره بودم که ناگاه دست توسل به قبر این دختر دراز کردم و گفتم: اگر بچهام سالم به دنیا بیاید و من از گرفتاری نجات پیدا کنم، دو قالیچه برای حرمت میآورم. پس از این توسل، برخلاف انتظار دکترها، بچهام طبیعی دنیا آمد و من از عمل جراحی نجات پیدا کردم، حال آمدهام برای آستانه مقدسه قبر رقیه علیهاالسلام دو قالیچه آوردم تا به نذرم عمل کرده باشم.