زهد
منظور از زهد، از دنیا روی گردانیدن و به عبادت و نیایش گراییدن است.
زاهد کسی است که با آمدن و رفتن دنیا بیاعتنا باشد. کار کند، تلاش نماید، استفاده کند ولی درعینحال به دنیا بیاعتنا باشد.
زهد عدم رغبت است و زاهد کسی باشد که او را بدان چه تعلّق به دنیا دارد مانند مآکل و مشارب و ملابس و مساکن و مشتمیّات و مستلذات و دیگر و مال و جاه و ذکر خیر و قربت ملوک و نفاذ امر و حصول هر مطلب که به مرگ از او جدا تواند بود رغبت نکند، نه از سر عجز یا از راه جهل به آن و نه از جهت غرض یا عوض که به او راجع باشد و هرکس که موصوف به این صفت باشد زاهد است. در راه سلوک حقیقت، منفعت زهد، رفع شواغل باشد تا سالک به چیزی مشغول نگردد و از وصول به مقصود باز نماند.
حق همی خواهد که تو زاهد شوی **** تا غَرَض بگذاری و شاهد شوی (مثنوی)
زهد سه مرتبه دارد: اوّل، زهد واجب و آن خودداری از حرام است. دوم، زهد فضل و آن خودداری از حلال است. سوم، زهد سلامت از آفات روحی بوده که بهوسیله خودداری از مشتبه حاصل میگردد.
از امام صادق علیهالسلام دربارهٔ بیرغبتی به دنیا سؤال شد فرمود: «(بیرغبت به دنیا) کسی است که حلال آن را از ترس حسنات و حرامش را از سم عذاب ترک کند.»
زهد دارای سه درجه است: درجهٔ اوّل زهد آن است که انسان خود را به دنیا نیالاید در حالی که خود اشتهای آن را دارد و قلبش به آن مسائل و نفسش به آن متوجّه است ولی او با نفس خویش مجاهده کرده و او را از دنیا بازمیدارد. دوم، اینکه دنیا را با کمال میل و بدون نیاز به هیچ مجاهده و مبارزهای ترک کند. او خود میداند چه چیز باارزشی از دست میدهد تا چیز باارزشتری را به دست آورد. سوم، آنکه با میل صورت میگیرد ولی در همان حال به زهد خود بیرغبت است و آن را به حساب نیاورد؛ یعنی معتقد باشد که چیزی را ترک نکرده چون میدانید دنیا چیزی نیست.
زهد برای خاصّه هست است. وقتی حالات سالک به تساوی برسد میبیند آنچه به آن زهد میورزیده بسیار حقیر بوده و حالا که به حق رسیده، مشهودش شود که فقر و غنا نزد او یکسان است. پس از زهد قبلی زهد ورزد و از آن رویه بیزاری جوید.
پس زهد عبارت است از دل کند و کنارهگیری از دنیا با قدرت داشتن بر به دست آوردن آن به خاطر دست یافتن به آخرت، بنابراین زاهد نسبت به کسی که مال و جاهی ندارد و دنیا با او همراهی نکرده متصوّر نیست. نشانهٔ زهد در جاه این است که نکوهش کننده و ستایشگر او در نظرش یکسان باشد و نشانهٔ کلّی آن در این دو این است که حبّ خدای متعال و شیرینی طاعت و دشمنی دنیا بر قلب غالب باشد و کسی که در دنیا زهد ورزد درحالیکه خواهان مشتهیّات آن باشد زاهد نماست و بهتر است در هر چیزی حتّی در خودش از روی طوع و رغبت زهد ورزد به خاطر رغبت در لقاء خدای متعال نه به خاطر رغبت و بیم [نسبت به بهشت و دوزخ]. لذا پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «دنیا بر اهل آخرت حرام است و آخرت بر اهل دنیا حرام و هر دو بر اهل الله حرام است.»
زهد حقیقی سه نشانه دارد: اوّل آنکه به آنچه دارد خوشحال نمیشود و بر آنچه از دست میدهد اندوهگین نمیگردد که آیه ۲۳ سوره حدید بدان اشاره دارد: «لکَیلا تأسوا عَلی ما فاتِکُم و لا تفرحوا بما آتاکم.» دوم، ستایش و نکوهش در نظرش یکی باشد و این علامت زهد به جاه و مقام است. سوم، فقط با خدای تعالی مأنوس باشد و حلاوت طاعت بر قلبش غلبه کرده باشد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «حرام است بر دلهای شما که شیرینی ایمان را بچشد مگر آنکه به دنیا بیرغبت باشد.»
در نهجالبلاغه وارد است که همهٔ زهد در دو کلمه از قرآن خلاصه شده است؛ خدای متعال فرمود: «بر آنچه از دست شما رفته اندوه مدارید و به آنچه به شما رسد شادمان نگردید.» و هرکه بر گذشته اندوه نخورد و به آینده دلخوش نگردد، همانا دو طرف زهد را به دست آورده است.