سبب توبه مالک
در کتاب تذکرة الاولیاء نقل شده که مالک دینار با جمال و مال بود. در مسجد جامع دمشق معتکف بود، آنجا اوقاف بسیار داشت. مالک را طمع در تولیت آن افتاد، بدین سبب در آن مسجد جامع معتکف شد.
یک سال دائم عبادت میکرد که هر که او را دیدی در نماز بود. او به خود میگفت: تو منافقی. بعد از یک سال شبی به تماشا بیرون آمد و به طرب مشغول شد؛ و یارانش بخفتند. آوازی آمد کهای مالک چرا توبه نمیکنی؟ چون این بشنید به سجده آمد، متحیر با خود گفت که: یک سال است، خدای را میپرستم به ریاء و نفاق، به از آن نبود که به اخلاص عبادت کنم. با دلی صاف به عبادت پرداخت. روز دیگر مردمان به در مسجد آمدند و گفتند: در این مسجد متولّیی لایقتر از مالک نیست و پیش او آمدند و گفتند: تو این تولیت را باید قبول کنی.
مالک گفت: الهی! تا این یک سال تو را به ریا عبادت میکردم هیچ کس در من ننگریست، اکنون که دل به تو دادم و یقین درست کردم بیست کس را فرستادی تا این کار در گردن من کنند. به عزت تو که نخواهم. آنگاه از مسجد بیرون آمد و روی در کار آورد و مجاهده در پیش گرفت.