سکوت
سکوت یا زبانی است یا قلبی. سکوت زبانی که خاموشی معلوم است، اما سکوت قلبی آن است که اندیشه موجودی در نفس خطور ننماید در واقع صمت قلبی از صفات مقرّبین اهل کشف و شهود است و حال صمت آنان گفتگوی تأنیسی است. محیالدین عربی میگوید: برخی از پیشینیان گفتهاند: من با سنگریزهای که به مدت سی سال در دهان خویش نهادم، صمت را آموختم و هرگاه تصمیم گرفتم سخنی بگویم زبانم بهواسطه این سنگریزه لکنت میگرفت و ساکت میشدم.
برخی دیگر از اسلاف گفتهاند: من با خویشتن عهد ببستم که با گفتن هر کلمه بیمعنا و بیمقصد دو رکعت نماز گزارم. پس آنگاه این عهد بر من آسان شد. پس از آن بر خود عهد نمودم با هر سخن بیهودهای، یک روز روزه بگیرم. پس این عهد نیز بر من سهل گشت ولی من باز نایستادم باز عهد ببستم که در مقابل هر کلمه لغوی درهمی صدقه دهم. پس این کار بر من سخت شد در نتیجه بازایستادم (و زبانم کلامی بیغرض نگفت و سخنی بیهوده جاری نساخت).