وبلاگ

شکایت و عتاب

روایت است که یکی از پیامبران از سختی زندگی خویش به خدا شکایت کرد. خداوند به او وحی کرد شکایت از من داری باآنکه بر من مذمّتی و شکایتی نیست. آنچه به تو می‌رسد، سرنوشت تو در عالم غیب است، پس چگونه بر قضا و قدرم خشم گرفته‌ای؟

آیا می‌خواهی تو را رها کنم، با بودن هوای نفست که حجاب بین من و توست؟ آیا می‌خواهی دنیا را به خاطر میل تو دگرگون سازم، یا لوح محفوظ را به خاطر تو تغییر بدهم، یا به خاطر دل تو سرنوشتت را عوض کنم. قسم به عزتم! اگر این اندیشه بار دیگر در دلت بیاید: 1- لباس نبوت را از تو بگیرم. 2- حلاوت محبت را از تو بگیرم. 3- تلخی فراق را به تو بچشانم؛ در نتیجه به حرارت آتش گرفتار می‌شوی.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.