صحو

صحو یعنی هوشیاری و بیداری و سُکر یعنی مستی و بی‌خویشی. عرفا دو دسته‌اند، بعضی سُکر را بهتر دانسته، مانند مولانا و بعضی صحو را بهتر می‌دانند. در سُکر، بنده حالت استقلال از خود ندارد و در بی‌خویشی به سر می‌برد. کسی که از گذشته یاد می‌کند، هوشیار است و هوشیاری دلیل است که بنده، حال و هوای من و ما دارد و این برای سالک مبتدی است. پس در حالت صحو مانند گره‌های نی، بنده به شهوات و آرزوها و ترفندها وابسته است و همین، قید و بندی است که مانع از طیّ طریق کردن اوست و توقّف در مواقف مقامات هم دلیل صحو است که از آن باید بیرون بیاید و در حال رشد و صعود باشد؛ اما به سُکر نه به صحو. وقتی انسان برای زیارتِ ‌خانهٔ کعبه می‌رود، همهٔ لباس‌ها را رها می‌کند و به وحدت، همانند همه یک لباس یک طواف، یک لبیک می‌گوید تا طواف مستانه بر کعبه کند، به وحدت رسیده است. اگر لباس و طواف و لبیک، یکی بوده؛ اما در دل هوشیار همه چیز باشد و گرفتار وجود جزئی خود باشد و از خواطر رهیده نشده، پس معلوم است که به طریق مستان برای زیارت نیامده که به خودی خود توجه تامّ دارد. لذا بعضی مردم از گناه بهوش آیند و توبه کنند و ظواهر شریعت را مرعی می‌دارند ولیکن به مقام استغراق و فنا نمی‌رسند و حالت سکر به آن‌ها دست نمی‌دهد؛ اگر گریه و زاری هم به آن‌ها دست می‌داد، از بابت کار گذشته و آمرزیدن است؛ نه بکاء و زاری در هجران محبوب حقیقی.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.