وبلاگ

طمع کور و کر می کند

گویند: شخص مفلسی بود و کار و کاسبی نداشت و هر وقت گرسنه و محتاج می‌شد با گزاف‌گویی یا با قرض و وعده دادن از مردم غذا و پول می‌گرفت و اموراتش را می‌گذراند و بدهکاری هیچ‌کس را نمی‌داد. طلبکاران شکایت کردند و قاضی او را به زندان انداخت.

او در زندان هم در سفره و طعام هر زندانی حاضر می‌شد. لقمه آنان را می‌گرفت و می‌خورد، اهل زندان هم از او شکایت کردند و قاضی چاره‌ای ندید، جز آن‌که شترداری را خواند و گفت: او را سوار شتر کن و در شهر بگردان. ده نفر منادی هم به مردم بگویند: او مفلس است، قرض و نسیه به او ندهید. پس شب فرا رسید و همگان مفلسی او را دانستند.

شتردار او را پیاده کرد و گفت: از صبح تا به حال سوار شتر من بودی منزلم دور است و از تو جو نمی‌خواهم مقداری پول بده تا کاه برای شترم بخرم. مفلس گفت: ده منادی از صبح تا شب ندا دادند که من مفلسم و به همین خاطر مدتی در زندان بودم، بازمی‌گویی به من پول بده. صفت زشت طمع تو را کر و کور کرده است.

گوش تو پر بوده است از طمع خام **** پس طمع کر می‌کند کور ای غلام

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.