ظاهر به صورت کل
واحد فردی که در خود کثرت را داراست، اگر با دقت بنگری جز او کسی نیست در میان به صورت کل ظاهر گشته است، بهطوریکه چشمان او را در هر ذرهای میبینند.
مولانا در دیوان شمس گوید:
هرلحظه به شکلی بت عیار برآمد، دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار برآمد، گه پیر و جوان شد
گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق، خود رفت به کشتی
گه گشت خلیل و به دل نار بر آمده آتش، گل از آن شد
رومی سخن کفر نگفته است و نگوید منکر مشویدش
کافر شده آنکس که به انکار برآمد، از دوزخیان شد
وحدت وجود در قالب جمع اضداد تحقق مییابد. وجود واحد حقیقی، متکثر به مراتب و درجات متفاوته به شدت و ضعف و کمال و نقص میباشد.
حافظ فرمود:
زلف آشفته او موجب جمعیت ما است **** چون چنین است پس آشفتهترش باید کرد
مراد از زلف را کثرت نوریه اراده کنند که حجاب وجه اویند.
به هر که مینگرم صورت تو میبینم **** از این میان همه در چشم من تو میآیی
عیار یعنی مقایسه کردن و امتحان کردن برای سنجش مقدار عیار یعنی بسیار آمد و شد کننده، چالاک و تندرو.