وبلاگ

ظهور جمال، جمیل

چون همسر عزیز مصر ملامت فریب آمیز زنان مصر را شنید، کسی را نزدشان فرستاد و محفلی آراست و برای آن‌ها تکیه‌گاهی آماده نمود.

در مجلس ترنجی را به زنان مصر دادند و هر یک را کاردی! سپس زلیخا به یوسف گفت: خود را در این مجلس به آنان نشان دهد. پس چون یوسف آمد و زنان مصر او را دیدند، بزرگش یافتند و دست خویش از خودباختگی بریدند و گفتند: «پاکا که این خداوند است نه آدمیزاد که جز فرشته‌ای ارجمند نیست.»

از این آیه استفاده می‌شود که:

  1. فعل مجلس‌آرایی از ظهور نفس عاشقانه زلیخا بود.
  2. دادن ترنج و کارد از ابزار بود که در اثبات قضیه عشق به یوسف به کار رفت.
  3. آمدن یوسف از ظهور اسم جمال بود.
  4. این‌که زنان او را دیدند، از ظهور اسم اکبر بود.
  5. این‌که دست‌های خود را با کارد بریدند، جلوه‌ای از هزاران جلوه جمالی بود.
  6. چون گفتند: «پاکا که خداست» عقل‌های زنان مجلس که از زنان بزرگان مصر بودند، در حیرت قرار گرفت و این‌چنین گفتند.
  7. انگار در حیرتِ ظهور جمیل به بیانی دیگر درآمدند. گفتند: او فرشته‌ای ارجمند (جوانمرد) است.

نتیجه آنکه در توحید افعالی، ظهورات ساعت و آنی با آن دیگر فرق دارد، اگرچه در یک راستا باشد. (کل یومٍ هو فی شأن) مثلاً با لباس‌های آراسته و دستان پُر از حلقه‌های طلا آمدند و لحظاتی بعد با دست‌های بریده و لباس‌های خونین برگشتند. اوّل با ملامت به زلیخا آمدند، بعد با اعتراف و اقرار برگشتند.

از این‌که ظهور را بزرگ شمردند، با تعجب و حیرتی که در نفس‌های آنان بیدار و بر زبانشان جاری شد، از ظهور با کیفیتی که معشوق عالم بر یوسف کرد، عِنان از دست داده و بی‌اختیار این را گفتند و الاّ قاعده سکوت بود.

© تمامی حقوق برای وب سایت گلستان کشمیری محفوظ می باشد.